اول وارد این بحث می شوند كه چه چیزی ملاك وحدت عددی و به عبارت دیگر
ملاك تشخص حركت است؟ مطابق مبنای قوم، می روند سراغ اعراض و این بحث
كه ملاك وحدت عددی و تشخص اعراض چیست؟ مثلا چه چیزی سبب می شود
كه «بیاض» شخص واحد شود؟
در اعراض آنچه ملاك تشخص است یكی تشخص موضوع است و دیگری
تشخص زمان؛ یعنی برای تشخص عرض دو چیز لازم است: یكی اینكه موضوعِ
عرض وحدت عددی داشته باشد و دیگر اینكه زمانْ واحد باشد. اگر سفیدی را در
جسم معین (یعنی موضوع معین) و زمان معین در نظر بگیریم، این سفیدی شخص
واحدی از سفیدی است. بله اگر سفیدی را روی دو كاغذ در زمان معین و یا روی
یك كاغذ در دو زمان (یعنی دو زمان منفصل
[1]در نظر بگیریم، دو سفیدی می شود.
در باب اعراض مطلب از این قرار است، در باب حركت چطور؟ می گویند: در
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 406
باب حركت هم همین طور است. حركت هم احتیاج به موضوع دارد
[2]. اگر موضوع
حركت، واحد شخصی باشد و زمانش را هم زمان واحد در نظر بگیریم این حركتْ
شخص واحد است. مثلا این جسم از این نقطه حركت كرده است به طرف نقطه ای
دیگر. چون این جسمْ شخص واحد است و در زمان واحد كه بینش سكون متخلل
نشده حركت كرده است، این حركت شخص واحدی از حركت است. اما اگر در آنِ
واحد دو جسم شروع به حركت كنند، یا اینكه یك جسم حركت كند ولی در بین
[حركت ] سكون متخلل شود، حركت متعدد است؛ چون در فرض اول موضوع
حركت متعدد است و در فرض دوم زمان حركت.
[1] - . مثلا این كاغذ در زمانی سفید باشد و در زمان بعد رنگ دیگری متخلل بشود و باز در زمان سوم سفید
باشد. در اینجا بین دو سفیدی عدم [سفیدی ] متخلل شده است.
[2] - . قبلا این را بحث كرده ایم.