مسأله دیگر این است كه تقابل سرعت و بطؤ چه تقابلی است؟ سرعت و بطؤ بدون
شك متقابلند. شی ء از همان حیث كه متصف به سرعت می شود نمی تواند متصف به
بطؤ شود و نیز از همان حیث كه متصف به بطؤ می شود نمی تواند متصف به سرعت
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 423
شود. البته معلوم است كه سرعت و بطؤ، امور مقایسه ای اند و یك حركت قطع نظر از
مقایسه اش با حركت دیگر نه متصف به سرعت می شود و نه متصف به بطؤ. خلاصه
در مقایسه دو حركت است كه سرعت و بطؤ معنی پیدا می كند. همان طور كه عرض
كردم، اگر مسافت واحد را برای دو حركت در نظر بگیریم، به آن كه این مسافت را
در زمان كمتری طی كرده می گوییم «سریع» و به آن كه این مسافت را در زمان
بیشتری طی كرده می گوییم «بطی ء» . و اگر زمان واحد برای دو حركت در نظر
بگیریم، به آن كه در این زمان مسافت بیشتری را طی كرده می گوییم «سریع» ، و به
آن كه مسافت كمتری را طی كرده می گوییم «بطی ء» . بنابراین نمی شود دو حركت
وجود داشته باشد كه در آنِ واحد، این از آن سریع تر باشد و آن از این سریع تر، یا
اینكه این نسبت به آن بطی ء باشد، آن هم نسبت به این بطی ء باشد. اگر هم در عرف
گاهی چنین چیزی گفته می شود، از باب تشبیه شاعرانه است؛ مثلا می گوییم «این
دو عالِم، این از آن عالم تر است و آن از این» . در اینجا مقصود این است كه هر دوی
آنها خیلی عالمند، و گرنه در عالَم واقع چنین چیزی ممكن نیست.
حال سؤال این است كه تقابل سرعت و بطؤ چه تقابلی است؟ آیا تقابل ایجاب
و سلب است یا تقابل عدم و ملكه یا تقابل تضایف یا تقابل تضاد؟
به این شكل جواب می دهند: تقابل میان سرعت و بطؤ تقابل سلب و ایجاب یا
عدم و ملكه نیست؛ چون در تقابل سلب و ایجاب و عدم و ملكه باید یكی از
متقابلین عدمی باشد و دیگری وجودی، و اینجا نه می توانیم سرعت را وجودی
بگیریم و بطؤ را عدمی و نه می توانیم بطؤ را وجودی بگیریم و سرعت را عدمی؛
چون اگر بطی ء و سریع را به مقایسه زمان در نظر بگیریم سریع عدمی است و بطی ء
وجودی؛ چون بطی ء آن مقدار زمانِ سریع را دارد و به علاوه زمانی را دارد كه سریع
ندارد. ولی اگر مسافت را در نظر بگیریم قضیه عكس می شود؛ چون سریع مسافتی
را طی می كند كه بطی ء كمتر از آن را طی می كند. پس اگر مسافت را در نظر بگیریم
بطی ء امر عدمی است و اگر زمان را در نظر بگیریم سریع امر عدمی است. از اینجا
معلوم می شود كه واقعیت هیچ كدام عدمی نیست. بنابراین تقابل سریع و بطی ء نه
ایجاب و سلب است و نه عدم و ملكه.
باقی می ماند تقابل تضایف و تضاد. می گویند: تقابل این دو، تقابل تضایف هم
نیست؛ چون شرط تضایف این است كه متضایفین تلازم در وجود داشته باشند و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 424
تلازم در وجود یعنی اینكه هم در ذهن و هم در خارج با هم موجود شوند، مثل
فوقیت و تحتیت؛ اگر تحتیتی وجود نداشته باشد فوقیت هم نمی تواند وجود داشته
باشد؛ یعنی در حالی كه فوقیت وجود دارد تحتیت هم باید وجود داشته باشد.
درست است كه سریع و بطی ء با مقایسه با یكدیگر منظور می شوند، ولی برای اینكه
سریع وجود داشته باشد لازم نیست بطی ء وجود داشته باشد. مثلا اتومبیلی دیروز با
سرعت شصت كیلومتر در ساعت حركت می كرده و امروز با سرعت هشتاد كیلومتر
در ساعت. در اینجا می گوییم این اتومبیل امروز سریع تر از دیروز حركت كرده و
حال آنكه حركتِ دیروز دیگر وجود ندارد. بنابراین چنین نیست كه «سرعت» در
وجودش، به وجود بطی ء احتیاج داشته باشد و باید بطی ء وجود داشته باشد تا
سریع وجود داشته باشد، بلكه حتی اگر وجود بطی ء را فرض كنیم باز می توانیم
بگوییم حركت امروز از حركت فرضی دیروز سریع تر است. پس تقابل بین سریع و
بطی ء تقابل تضایف هم نیست.
بعد می گویند: ما چهار نوع تقابل بیشتر نداریم: ایجاب و سلب، عدم و ملكه،
تضایف و تضاد. وقتی این سه تقابل نبود پس تقابل چهارم است.