آقای طباطبایی اینجا حاشیه ای دارند و می فرمایند: «بهتر است در این مسأله از این
راه استدلال نشود؛ چون مسأله خطای باصره دایره اش آنقدر وسیع است كه
نمی شود به آن اعتماد كرد» . البته این مقدار خطای باصره را كسی قائل نیست ولی به
هر حال ایشان می گویند: بهتر است از همان راهی برویم كه در باب حركت جوهریه
وارد شدیم و آن این است:
مقدمه اول: حقیقت «حركت» خروج شی ء از قوه به فعل است و هر مرتبه ای از
«حركت» قوه است برای مرتبه بعدی و فعلیت است نسبت به مرتبه قبلی؛ یعنی هرسه
مرتبه ای از حركت را كه فرض كنیم، مرتبه اول قوه است برای مرتبه دوم، مرتبه دوم
قوه است برای مرتبه سوم و فعلیت است برای مرتبه اول، و مرتبه سوم فعلیت است
برای مرتبه دوم.
مقدمه دوم: بین قوه و فعلیت یك شی ء «عدم» متخلل نمی شود، یعنی امكان
تخللِ عدم نیست، پس بین دو فعلیت هم تخلل «عدم» محال است؛ چون هر فعلیتی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 419
قوه فعلیت بعد است. بنابراین در باب حقیقت حركت می توانیم از این راه وارد شویم
و بگوییم بطؤها به تخلل سكونات نیست.