عنوان فصل 14 این بود: «كلّ جسم لابدّ أن یكون فیه مبدأ میل مستقیم أو مستدیر» .
مقصود از این عنوان این است: امكان ندارد در جسم، قوه ای كه مبدأ یك حركت
مستقیم یا مستدیر باشد، وجود نداشته باشد.
قبلا خوانده ایم كه حركت یا مستقیم است و یا مستدیر. بحث این است: آیا
ممكن است جسمی در عالم وجود داشته باشد كه در آن، قوه ای (طبیعتی) كه
اقتضای یك حركت (چه مستقیم و چه مستدیر) داشته باشد، وجود نداشته باشد؟
این آقایان معتقدند كه چنین جسمی نمی تواند در عالم وجود داشته باشد و هر
جسمی كه فرض كنید، اقتضای یك حركت در آن هست. منتها اینجا این مطلب را به
این تعبیر ذكر نكرده اند كه «هیچ جسمی وجود ندارد كه در آن، قوه ای كه مبدأ
حركت باشد وجود نداشته باشد» ، یعنی نه از «قوه» اسمی برده اند و نه از «حركت» ،
بلكه به جای «حركت» تعبیر «میل» را به كار برده اند (بنا بر نظریه ای كه قبلا از
بوعلی خواندیم) و به جای كلمه «قوه» هم كلمه «مبدأ» را ذكر كرده اند. در اینجا به
این تعبیر گفته اند: در هر جسمی باید مبدأ یك میل مستقیم یا مستدیر وجود داشته
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 539
باشد. این، مدعای ما در اینجاست.