اینجا برای عدم تضاد این دو حركت چند بیان می آورند. بیان اول بیان دقیقی است
كه در باب جواهر و اعراض بحث خواهد شد و در گذشته هم به آن اشاره شده است
و آن این است: آیا خط مستقیم و خط منحنی دو فرد از یك نوعند، یا دو نوعِ
مختلف از خط هستند؟ یك وقت می گوییم خط مستقیم و خط منحنی دو فرد یا دو
صنف از نوعِ خط هستند
[1]، و یك وقت می گوییم این دو، دو نوع از خط هستند و
خط به منزله جنس آنهاست. اگر این دو را یك نوع بدانیم لازمه اش این است كه
یك خط بتواند مستقیم باشد، بعد تغییر حالت پیدا كند و منحنی شود؛ مثل انسانی كه
سفید است و تغییر حالت پیدا می كند و سیاه می شود؛ اینجا با تغییر حالت، به نوعیت
صدمه وارد نمی آید. ولی اگر بنا شود خط مستقیم و خط منحنی دو نوع باشند
لازمه اش این است كه واقعیتِ یكی از بین برود تا واقعیت دیگری روی كار بیاید،
حال یا از طریق حركت در ذات و یا از طریق كون و فساد، و به هر حال باید یكی
معدوم شود تا دیگری موجود شود. اگر بنا شود شیئی كه فرد یك نوع است فردِ نوع
دیگر شود، جز به اینكه ماهیتش تغییر كند و فسادی بر آن عارض شود امكان پذیر
نیست
[2].
این آقایان در باب خط مستقیم و خط منحنی معتقدند كه محال است خط
مستقیم به خط منحنی تبدیل شود و بر عكس، و هر جا ابتدائا انسان چنین چیزی
خیال كند، در واقع به این صورت است كه یكی معدوم شده و دیگری به وجود آمده
است. حكما معتقدند امكان ندارد واقعیت خط مستقیم محفوظ بماند و صفت
استقامتش به انحنا تبدیل شود، یا اینكه خط منحنی ذاتش باقی بماند و صفت
انحنایش تبدیل به استقامت شود.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 452
اگر ما این مطلب را كه در باب جواهر و اعراض بحث كرده اند قبول كنیم،
حركت روی خط مستقیم و حركت روی خط منحنی از قبیل دو امری كه توارد بر
موضوع واحد كنند، نیستند. متضادان «امران یتواردان علی موضوع واحد»
می باشند، نه «امران متواردان علی موضوعین مختلفین» ؛ اگر دو امر به این صورت
باشند كه روی موضوع واحد (روی نوع واحد) گاهی یكی عارض شود و گاهی
دیگری و بینشان هم غایه الخلاف باشد، این دو امر متضادین اند، اما اگر دو امر، یكی
وارد بر موضوعی شود و دیگری وارد بر موضوعی دیگر، رابطه بین این دو «تضاد»
نامیده نمی شود.
بنابراین حركت روی خط مستقیم و حركت روی خط مستدیر (در اینجا خط
منحنی مقصود است) چون وارد بر موضوع واحد نیستند، متضادین نیستند.
[1] - . یعنی «خط» نوع است و «مستقیم بودن» و «منحنی بودن» از مشخصات فردی است. طبق این قول اختلاف خط مستقیم با خط منحنی نظیر اختلاف زید و عمرو است؛ «انسان» نوع است و اختلاف زید با عمرو در رنگ و حجم و. . . می باشد. اگر هم خط مستقیم و خط منحنی را دو صنف بدانیم اختلافشان نظیر اختلاف انسان سیاه با انسان سفید می شود.
[2] - . مثلا اگر آب بخواهد هوا شود باید در آن تفاسدی پیدا شود تا هوا به وجود آید.