بسم اللّه الرحمن الرحیم
فصل 11
فی أنّ المطلوب بالحركة الطبیعیة ماذا؟ [1]
در این فصل بحث بر سر این است كه غایت حركت طبیعی چیست؟ غایت هر
حركتی رسیدن به نوعی فعلیت است؛ مثلا اگر سیبی بالقوه قرمز است و بالفعل قرمز
نیست، می گوییم این سیب حركت می كند به سوی قرمز شدن. یا می گوییم انسان به
سوی كمالات انسانی و عالی خودش حركت می كند، نبات به سوی كمالات خودش
حركت می كند. در هیچ یك از حركتهای جوهری، كیفی و كمّی اشكالی نیست،
اشكال فقط در حركات أینی است. مطابق نظریه قدما، در حركت أینی از نظر غایت
طبیعت اشكالی هست.
اینجا اول مطلبی را كه در فصلهای آینده خواهد آمد به طور اجمال عرض كنیم:
از نظر قدما در هر جسمی بلا استثناء، مبدأ یك میل مستقیم وجود دارد؛ یعنی در هر
جسمی قوه ای وجود دارد كه اقتضا می كند آن جسم یك حركت مستقیم رو به بالا یا
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 496
رو به پایین داشته باشد (این، نظریه ای است كه امروز مورد قبول نیست ولی علمای
قدیم ما به آن قائل بودند. ما فعلا در مورد این نظریه بحث نمی كنیم چون بعد خواهد
آمد. ) و لهذا در مورد عناصر می گفتند در دو عنصر آب و خاك مبدأ میلِ [حركتِ ]
مستقیم به [سوی ] مركز است و در دو عنصر هوا و آتش مبدأ میلِ [حركتِ ] مستقیم
به [سوی ] محیط است
[2].
این نظریه از نظر فلسفی یك اشكال به وجود آورده است. اشكال این است:
شما می گویید غایت هر حركت مستقیم طبیعی میل به پایین یا میل به بالاست و
خاك و آب میل به مركز دارند و هوا و آتش میل به بالا (یعنی به محدّد الجهات،
بالاترین نقطه های عالم طبیعت) . این غایتهایی كه شما می گویید، غیر قابل
وصول اند؛ چون مركز عالم كه همان مركز كره زمین است یك نقطه بیشتر نیست. این
چه نقطه ای است كه در تمام خاكها و آبهای عالم میل رسیدن به آن است؟ ! وصول به
چنین نقطه ای امكان ندارد. لازمه این حرف این است كه مبدأ میلی فرض كرده
باشیم كه هیچ وقت به فعلیت نمی رسد، و خود حكما معتقدند كه محال است قسر
دائم وجود داشته باشد؛ یعنی محال است كه یك مبدأ میلی در طبیعتی وجود داشته
باشد كه هیچ وقت هیچ فردی از افراد این طبیعت- یا اكثریت افرادش- به آن نرسند.
مثلا هوا كه در مورد آن می گویند «تمایل دارد خودش را به سطح مقعّر فلك برساند»
هیچ وقت به سطح مقعّر فلك نمی رسد، چون هوا دون كره آتش است. و تازه خود
آتش هم فقط یك سطحی از آن به سطح مقعّر فلك می رسد و باقی آتشها نمی رسند.
خلاصه این مطلب یك مشكلی ایجاد كرده است.
بعد خواسته اند برای این مشكل راه حلهایی پیدا كنند. نزدیكترین راه حلی كه
پیدا كرده اند این است كه گفته اند: هركدام از عناصر، حیّز طبیعی جداگانه ای دارند و
حیّز طبیعی به حسب ترتیب طبیعی است. حیّز طبیعی خاك این است كه مركز كره
خاك منطبق بر مركز عالم باشد، نه اینكه تمام ذرات خاك در مركز عالم قرار بگیرند.
حیّز طبیعی آب هم مركز عالم نیست بلكه مرتبه ای بالای مرتبه خاك است. حیّز
طبیعی هوا مرتبه ای بالای مرتبه آب است و حیّز طبیعی آتش هم مرتبه ای بالاتر از
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 497
آن است. پس واقعا چنین نیست كه میل مستقیم هوا این باشد كه خودش را به سطح
فلك برساند و همیشه هم ممنوع از این باشد و نیز میل مستقیم آب این باشد كه
خودش را به مركز عالم برساند و همیشه هم ممنوع باشد.
این هم آنچه خواسته اند در توجیه این نظریه بگویند. البته اینجا جزئیاتی
هست كه فعلا لزومی ندارد آنها را مطرح كنیم.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 498
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 499
[1] - . اسفار ج 3، ص 214 مرحله 8، فصل 11.
[2] - . اینكه چقدر از این مطلب به علم امروز مربوط می شود و چقدرش به فلسفه، باشد تا در آینده در
مورد آن بحث كنیم.