این حرف برای مادیین خیلی جالب است؛ چون لازمه حرف متكلمین این است كه
هر حركتی فقط در حدوث نیازمند به علت بیرونی باشد ولی در بقاء نیازمند به علت
نباشد، بلكه هر درجه ای از حركت درجه بعدی را ایجاد می كند. و لهذا اگر فرض
كنیم جسمی از ازل متحرك بوده است، طبق این نظریه هیچ نیازی به علت بیرونی
ندارد و بنابراین آن نظریه معروف ارسطویی (نظریه محرك اول) باطل می شود؛ چون
هر مرتبه ای از حركت مرتبه بعدش را ایجاد می كند و اگر همین طور تا ازل برویم
اصلا نیازی به موجِد بیرونی برای حركت نداریم. همین قدر كه هر درجه ای از
حركت درجه بعد از خودش را ایجاد كند، اگر به مانع برخورد نكند [این حركت ] إلی
الأبد ادامه پیدا می كند.
این نظریه متكلمین، از نظر تفسیری خیلی با نظریه امروزیها (یعنی قانون جبر
نیوتن) كه بعدا آن را عرض می كنیم، نزدیك است؛ به این معنا كه حركت احتیاجی به
علت بیرونی ندارد مگر در ابتدا؛ یعنی مگر اینكه جسم ساكن باشد. تازه اگر هم
جسم ساكن بود حركت [فقط] در حدوث نیازمند به علت [بیرونی ] است ولی در
ادامه همین طور خودش پشت سر هم مراتب خودش را إلی الأبد تولید می كند.