در
کتابخانه
بازدید : 1558376تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
Expand شناسه کتابشناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">مرحله ی نهم</span>مرحله ی نهم
Expand <span class="HFormat">ادامه ی مرحله ی هفتم</span>ادامه ی مرحله ی هفتم
Expand <span class="HFormat">مرحله ی هشتم</span>مرحله ی هشتم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
حال در اینجا یك استبعاد به نظر می رسد. لقائل أن یقول: این حرف خواجه از جنبه دیگری غیر قابل قبول است. خواجه این طور می گوید [1]: «هر حركتی اگر بخواهد وجود پیدا كند احتیاج دارد به فاعل و قابل و معاوق» . این مطلب اصلا تصویر منطقی اش چقدر عجیب است! ما تا به حال (در باب علیت) شنیده بودیم كه شئ در وجودش احتیاج دارد به مقتضی و شرط و عدم مانع، ولی حالا پدیده ای در عالم پیدا كرده ایم كه تحققش مشروط است به وجود فاعل و شرایط و مانع، منتها مانعی كه مانعیتش كمتر از تأثیر فاعل است؛ به عبارت دیگر: مقداری مانع. پس حركت امری شد كه آنگاه تحقق پیدا می كند كه مقداری مانع وجود داشته باشد [2]و [3].
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 621
این مطلب از نظر تصویر فلسفی قدری مشكل است چون ممكن است كسی این طور بگوید: آیا فاعل اقتضای حركت دارد یا نه؟ فاعل حتما اقتضای حركت دارد. و نمی شود گفت فاعل اقتضای حركة ٌمّا دارد؛ چون حركة ٌمّا یك امر مبهم است و وجود عینی ندارد. نمی شود گفت فاعل اقتضای حركة ٌمّا (یعنی حركتی كه مانع صلاح بداند) [4]دارد [5]. آیا این امر عجیبی به نظر نمی آید كه وجود چیزی در عالم مشروط باشد به اندكی از مانعش، كه اگر آن مانع نباشد امری محال (یعنی حركت در لا زَمان، یعنی لا حركت) لازم می آید؟

[1] - . این حرف خواجه مورد قبول مرحوم آخوند هم هست.
[2] - . باید توجه داشت كه اگر این برهان تمام باشد، حرف خواجه اختصاص به حركت أینی ندارد، بلكه در اقسام دیگر حركت هم هست و احتمالا در حركت جوهری هم هست؛ اگرچه خواجه قائل به حركت جوهری نبوده، ولی این بحث در حركت جوهری هم مطرح می شود و اصلا فرضش در حركت جوهری خیلی مشكل است.
[3] - . سول: ولی حرف خواجه این نیست؛ ایشان معاوق را هم جزء مقتضی می داند. ایشان می گوید: اصلا حركت بدون دو نیرو محال است.
استاد: بله، دو نیروی متضاد كه یكی مانع حركت است. شرط وجود حركت، وجود مقداری مانع است. همیشه باید تضاد میان مقتضی و مانع واقع شود و مقتضی بر مانع غلبه كند تا حركت تحقق پیدا كند. هر حركتی مفهومی از مجاهده و تلاش و ستیز را دارد.
[4] - . مثل قصه كسی می شود كه به او گفتند: عاشق چه كسی هستی؟ گفت: هر كس شما صلاح بدانید!
[5] - . سول: آیا احتیاج حركت به معاوق از جهت تحدید است یا از جهت اصل حركت؟
استاد: گفتیم حركت اصل ندارد جز با حدش. مسأله این است كه حركت و حدش دو چیز مجزا نیستند، بلكه حركت و حدش عین یكدیگرند.
سول: آیا قوه فاعلی، محدّد نیست؟
استاد: ما فعلا روی مبنای خواجه بحث می كنیم. خواجه گفت: فاعل و قابل و میل، محدّد نیستند. البته درباره اینكه فاعل محدّد نیست باید بحث كنیم.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است