از نظر این آقایان
[1]هر دو نظریه مذكور، مردود است؛ یعنی با هیچ یك از این دو
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 507
نظریه نمی توان مسأله علیت در باب حركت را توجیه كرد. مثلا نظریه دافعه می گفت
«وقتی شما ضربه ای به توپ وارد می كنید این ضربه این توپ را یك مقدار به جلو
می برد و بقیه حركت هم به سبب دفع هوا محقق می شود» . می گوییم: بسیار خوب،
آن مقدار كه این ضربه توپ را با خودش به جلو می برد علتش همراهش هست، ولی
بحث ما بر سر این است كه هوا را چه چیزی می شكافد؟ می گویید: توپ می شكافد.
می پرسیم: توپ در چه وقتی هوا را می شكافد؟ آیا بعد از آنكه علتِ اول از بین
رفت، یا تا زمانی كه هنوز علتِ اول موجود است؟ اگر بگویید: تا زمانی كه هنوز
علت اول موجود است، می گوییم: پس باید همان لحظه ای كه علت اول از بین
می رود این [شكافتن هوا] هم از بین برود. و اگر بگویید: بعد از آنكه علت از بین
رفته معلول ادامه دارد، می گوییم: پس آن اشكال فلسفی كه می گوید «چگونه
می شود علت از بین رفته باشد ولی معلول باقی باشد؟ » به جای خود باقی است.
در موارد دیگری نیز نظیر این شبهه هست كه مثلا كسی بگوید «علت از بین
می رود ولی معلول باقی است» كه البته همه آن موارد توجیه دارد. فرض كنید شما
تعداد زیادی آجر را به گونه ای در كنار هم ردیف كنید كه اگر هر آجری بیفتد، به كمر
آجر كناری ضربه وارد كند و آن را هم بیندازد. در اینجا اگر شما یك ضربه كوچك
به آجر اول وارد كنید و بروید، آجر اول كه افتاد آجر دوم هم می افتد، بعد آجر سوم و
بعد آجر چهارم و. . . و اگر یك میلیارد آجر هم به این ترتیب داشته باشیم همه آنها
تدریجا می افتند. ممكن است ساعتها گذشته باشد و آن شخصی كه به آجرِ اول ضربه
وارد كرده رفته باشد ولی هنوز این حركت ادامه داشته باشد.
جواب این شبهه واضح است و معلوم است كه اینجا علل دیگری دخالت
می كند
[2].
پس این دو نظریه نظریات سخیفی است. برویم سراغ دو نظریه دیگر.
[1] - . [یعنی حكمای اسلامی. ]
[2] - . تفصیل این جواب را بعدا عرض می كنیم.