در
کتابخانه
بازدید : 1558074تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
Expand شناسه کتابشناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">مرحله ی نهم</span>مرحله ی نهم
Expand <span class="HFormat">ادامه ی مرحله ی هفتم</span>ادامه ی مرحله ی هفتم
Expand <span class="HFormat">مرحله ی هشتم</span>مرحله ی هشتم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
خواجه می گوید: شما سرعت و بطورا چه دیده اید؟ (درست توجه بفرمایید! ) شما خیال كرده اید حركت، خودش چیزی است و سرعت و بطوبه منزله عرض و عارض برای حركتند. بعد گفته اید: «الحركة بذاتها یستدعی قدرا من الزمان و المعاوق یستدعی قدرا آخر من الزمان» . سرعت و بطوبه منزله عارض حركت نیستند و این مطلبی است كه در جاهای دیگر مكررا گفته ایم.
فرق بین موضوع و عرض چیست؟ اگر دو شئ نسبتشان با یكدیگر این طور باشد كه اولی قطع نظر از دومی تحقق و تعین داشته باشد و متحقق الذات باشد و در مرتبه بعد [1]امر دیگری عارض آن شود، به اولی می گوییم «موضوع» و به دومی می گوییم «عرض» ؛ مثل جسم و الوان و كیفیاتی كه بر آن عارض می شوند.
آیا سرعت و بطواز قبیل موضوع و عارض اند؟ یعنی آیا حركت قطع نظر از سرعت و بطوتحقق پیدا می كند، ثمّ یعرضه السرعة أو البطو؟ یا نه، نسبت حركت با سرعت و مراتبش [2]نسبت جنس است با فصل؛ یعنی نسبت امری است كه از خود، قطع نظر از دیگری تحقق ندارد و تحققش در ضمن دیگری است؛ یعنی مثل نسبت لون است به بیاض، نه نسبت جسم به بیاض. این طور نیست كه لون تحقق پیدا كند ثمّ یصیر بیاضا، بلكه بیاض تحقق پیدا می كند و به تحقق بیاض لون هم تحقق پیدا می كند؛ یعنی لون، یك امر مبهم و نامتعین است كه تعینش به فصل و نوعش می باشد.

حیوان و انسان هم همین طورند. این طور نیست كه اول حیوان تحقق پیدا كند و بعد انسانیت به آن علاوه می شود تا بشود انسانِ حیوان، بلكه حیوان به وسیله انسان محقق می شود؛ یعنی با تحقق انسان، حیوان كه جنس آن است محقق می شود.

جنس، مغمور در فصل و منتزَع از فصل است.
حركت هم همین طور است. سرعت به منزله فصل حركت است؛ یعنی هر حركتی عبارت است از یك سرعت خاص؛ یعنی سرعت، مقوِّم حركت است.
بنابراین معنای سرعت چیست؟ از مقایسه مقدار مسافت و زمان، سرعت انتزاع می شود. «سرعت اتومبیل» یعنی چه؟ (مقصودم خود سرعت است كه در
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 570
مقابل زمان هم هست. ) یك وقت می گوییم اتومبیل ما صد كیلومتر راه را طی كرده است. اینجا مسافت را گفته ایم. یك وقت می گوییم اتومبیل ما یك ساعت حركت كرده. اینجا زمان را گفته ایم. یك وقت می خواهیم سرعت را بگوییم. وقتی نسبت میان زمان و مسافت را بسنجیم، می شود سرعت. می گوییم اتومبیل ما صد كیلومتر را در یك ساعت طی كرده. این «صد كیلومتر در یك ساعت» میزان سرعت اتومبیل ماست.
پس اینكه شما می گویید «حركت، قطع نظر از معاوق و قطع نظر از هر چیزی، زمان خاصی را اقتضا می كند» معنایش این است كه حركت، قطع نظر از هر معاوقی یك زمان خاص لازم دارد؛ این زمان خاص یعنی حد معینی از سرعت. اگر این طور باشد (یعنی اگر حركت در ذات خودش حد خاصی از سرعت را اقتضا داشته باشد) معنایش این است كه جنس، یك نوع خاصش را اقتضا داشته باشد. اگر جنس، نوع خاصی را اقتضا داشته باشد لازمه ذات حركت، یك سرعت معین است. اگر لازمه ذات حركت یك سرعت معین باشد پس سرعت دیگری نمی تواند داشته باشد.
شما زمان را امری مجرد از سرعت گرفته اید و خیال كرده اید كه ذات حركت به زمان احتیاج دارد و هنوز سرعتی در آنجا نیست، بعد سرعت از معاوقها پیدا می شود. این طور نیست. اگر می گویید «ذات حركت به یك زمان معین احتیاج دارد» معنایش این است كه ذات حركت اقتضای یك سرعت معین دارد. اگر این طور است پس دیگر مراتب سرعت چیست؟ ! حركت، جنس است و با هر سرعتی كه باشد حركت است [3].
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 571

[1] - . اینجا زمان مطرح نیست، رتبه مطرح است.
[2] - . می دانید كه سرعت و بطؤ نسبی اند؛ هر سرعتی بطؤ است نسبت به بیشتر از خودش و هر بطؤی سرعت است نسبت به كمتر از خودش. بنابراین همین كه بگوییم «مراتب سرعت» كافی است.
[3] - . سؤال: پس حركت یكی از آحاد سرعت را- كه حدّ اقلش همان حركت بدون عارض باشد- علی البدل می طلبد.
استاد: جواب شما همین جا روشن شد. مكرر گفته ایم جنس نمی تواند اقتضای فصل داشته باشد، چون جنس منتزَع از فصل است. جنس اقتضا ندارد فصل را، بلكه فصل اقتضا دارد جنس را.
- حركت متقوم به یكی از این سرعتهاست علی البدل.
استاد: بله متقوم به یكی از این سرعتهاست، منتها «علی البدل» معنی ندارد.
- می توانیم بگوییم [متقوم ] به حداقل است.
استاد: حداقل هم ندارد؛ چون هر چه كه شما در نظر بگیرید زمانِ كمتر از آن هم فرض می شود. شما نمی توانید بگویید حركت اقتضا دارد یك سرعت معین را. هیچ وقت هیچ جنسی نمی تواند اقتضای هیچ فصلی را داشته باشد؛ چون اگر این طور باشد همیشه آن جنس در همان فصل محدود می شود. اگر جنسی اقتضای فصل خاص داشته باشد محال است با فصل دیگری پیدا شود. جنس همیشه نسبت به فصول، لا اقتضاء است. فصل است كه جنس را اقتضا می كند. «عام» اگر مستلزم خاص باشد، عام نیست. خاص می تواند مستلزم عام باشد. این خلف است كه بگوییم عام در عین اینكه عام است مستلزم خاص است. اگر عام مستلزم خاص باشد پس هر جا كه عام هست خاص هم هست، پس این دیگر عام و خاص نیست. اگر بین عام و خاص اقتضایی باشد، از ناحیه خاص است. این مطلب، هم در باب عرضی خاص و عرضی عام هست و هم در باب جنس و فصل. مخصوصا در باب جنس و فصل، محال است كه جنس اقتضای فصل داشته باشد.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است