در
کتابخانه
بازدید : 1556842تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
Expand شناسه کتابشناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">مرحله ی نهم</span>مرحله ی نهم
Expand <span class="HFormat">ادامه ی مرحله ی هفتم</span>ادامه ی مرحله ی هفتم
Expand <span class="HFormat">مرحله ی هشتم</span>مرحله ی هشتم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
یكی از مطالبی كه در اینجا باید روی آن دقت و بحث كرد این است: یكی از چیزهایی كه ایشان از خواجه نقل كردند این بود كه قوه جسمانی، بالذات متصف به زیاده و نقصان یا تناهی و لا تناهی نمی شود، بلكه بالعرض و به تبع آثارش متصف به این صفات می شود [1].
ما قبلا هم مسأله واسطه در عروض را مطرح كرده و گفته ایم: گاهی یكی از دو
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 575
امر متحد به نحوی از اتحاد، متصف به حكم آن امر دیگر می شود؛ یعنی حكم احد المتحدین به دیگری سرایت می كند. در اینجا معنی سرایت این است كه حكم واقعا متعلق به آن امر متحد با شی ء است كه به این هم، مجازا و بالعرض داده می شود. مثلا اگر از ما بپرسند «این انسانهایی كه الان در اینجا هستند طاق اند یا جفت؟ » اگر مثلا چهل نفر باشیم جواب می دهیم «جفت» و اگر چهل و یك نفر باشیم می گوییم «طاق» ، و حال آنكه ممكن است كسی بگوید «انسان از آن جهت كه انسان است نه زوج است و نه فرد و این، عدد است كه متصف به زوجیت و فردیت می شود» . پس در واقع وقتی می گوییم «این انسانها طاق اند» یا می گوییم «این انسانها جفت اند» معنایش این است كه اینها متصف و معدود به عددی هستند كه آن عدد، یا زوج است یا فرد. اما اینجا آنقدر موصوف و صفت به یكدیگر نزدیك اند كه عرف اصلا احساس مجازیت نمی كند و فقط عقل است كه با دقت خیلی زیاد درك می كند كه در اینجا نوعی تجوّز و واسطه در عروض به كار رفته است.
زیاده و نقصان و تناهی و لا تناهی، از صفات كمّیات اند؛ یعنی تا شی ء، مقدار یا عدد نباشد زیاد و كم و تناهی و لا تناهی در آن معنی ندارد.
این مطلب را به عنوان مثال عرض كردم. بحث ما این است كه این آقایان گفته اند: قوای جسمانی به اعتبار اینكه جوهرند متصف به زیاده و نقصان یا تناهی و لا تناهی نمی شوند، بلكه به اعتبار آثارشان- كه یا از باب مقدار است و یا از باب عدد- متصف به زیاده و نقصان می شوند. «قوه زیاد» یعنی قوه ای كه اثرش زیاد است و «قوه كم» یعنی قوه ای كه اثرش كم است. «قوه متناهی» یعنی قوه ای كه اثرش متناهی است و «قوه غیر متناهی» یعنی قوه ای كه اثرش غیر متناهی است.
حال می گوییم: این مطلب كه در اینجا گفتند، از جمله مطالبی است كه در اینجا قابل مناقشه است [2]؛ چون این فكر یك فكر اصالة الماهوی است و بنا بر اصاله الوجود، خود وجود از آن جهت كه وجود است [3]متصف به شدت و ضعف می شود. ماهیت متصف به شدت و ضعف نمی شود، ولی وجود از آن جهت كه وجود است متصف به شدت و ضعف می شود. اگر ما قائل به اصالت ماهیت شویم، چون
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 576
ماهیت شدت و ضعف نمی پذیرد، وجود هم كه امری اعتباری است، به تبع ماهیت، شدت و ضعف نمی پذیرد. ولی بنا بر اصالت وجود، وجود از آن جهت كه وجود است خواه وجود جوهر باشد یا وجود عرض، شدت و ضعف می پذیرد و این مطلب در همین بحث حركت جوهری مطرح شد. اصلا بوعلی و امثال او كه حركت جوهری را انكار می كردند، بر این اساس بود كه اصالة الماهوی فكر می كردند. مرحوم آخوند كه اصالة الوجودی فكر كرد و وجود را قابل شدت و ضعف دانست اشكالات حركت جوهریه حل شد.
حال كه این مطلب معلوم شد می گوییم: تناهی و لا تناهی هم از همین قبیل است. بنا بر اصالت وجود، تناهی و لا تناهی از مختصات كمّیات نیست، بلكه وجود از آن جهت كه وجود است متصف به تناهی و لا تناهی می شود. می گوییم «وجود حق تعالی غیرمتناهی است» . اینجا مقصودمان نه غیرمتناهی عددی است و نه غیرمتناهی مقداری، بلكه غیرمتناهی شِدّی هم خودش نوعی غیرمتناهی است.
پس قوه جسمانی اعم از اینكه قوه طبیعی باشد (یعنی قوه ای كه با طبیعت متحد است و درونی است) یا قوه بیرونی (یعنی قوه ای كه قاسر از خارج وارد می كند) متصف می شود به شدت و ضعف و تناهی و لا تناهی، بالذات نه بالعرض. و حق این بود كه مرحوم آخوند در اینجا این مطلب را بیان می كردند، ولی ایشان به همان حرف خواجه بسنده كرده و رد شده اند گو اینكه در ضمن حرفهایشان فقط در یك جا در كمتر از نیم سطر می گویند: «بنا بر مبانی ما اینجا باید حرفهای دیگری زد» . بنا بر مبانی مرحوم آخوند یكی از حرفهایی كه نباید زد همین است كه «قوای جسمانی، بالذات متصف به زیاده و نقصان و تناهی و لا تناهی نمی شوند» و وقتی این حرف را نگوییم، می بینیم كه چقدر این برهان متفاوت می شود.

[1] - . اسفار، ج 3، ص 221.
[2] - . بعدها در لابلای حرفهای مرحوم آخوند هم این [مناقشه ] خواهد آمد.
[3] - . در مسائل مربوط به وحدت و كثرت وجود، این حرف گفته شده است.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است