در
کتابخانه
بازدید : 1556857تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
Expand شناسه کتابشناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">مرحله ی نهم</span>مرحله ی نهم
Expand <span class="HFormat">ادامه ی مرحله ی هفتم</span>ادامه ی مرحله ی هفتم
Expand <span class="HFormat">مرحله ی هشتم</span>مرحله ی هشتم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
به بیان مرحوم آخوند می توانیم این طور اشكال كنیم: ممكن است این ایراد شما صرفا به طرز بیان این آقایان وارد باشد و نوعی مناقشه لفظی باشد؛ به عبارت دیگر:

اگر اشكال شما وارد باشد، به طرز بیان آنها وارد است كه گفته اند «الحركة بنفسها یستدعی مقدارا من الزمان» ، ولی مقصود آنها چیز دیگری است كه حالا ما مطلب را به بیان دیگری ذكر می كنیم. می گوییم: جسمی كه حركت می كند قوه محركی دارد. ما در رابطه محرِّك و متحرك، قطع نظر از وجود هر امر خارجی (یعنی فاعل و قابل را كه در نظر بگیریم) ، این طور می گوییم: قوه محرك اعم از اینكه طبیعت باشد یا قاسر، در هر ماده قابل (یعنی در هر جسمی) اقتضا دارد مقدار خاصی از زمان را؛ یعنی اقتضا دارد نوع خاصی از حركت را؛ یعنی اقتضا دارد حركت با سرعت خاصی را. یك وقت می گوییم «حركت اقتضای مقداری از زمان دارد» ، در اینجا شما می گویید: «چرا حركت را از سرعت و بطوجدا كردید؟ ! حركت، بدون سرعت و بطو حكمی ندارد» . ما می گوییم: درست است، ولی مطلب چیز دیگری است و تعبیر غلط بوده. مطلب این است: هر جا قوه محركه ای و جسم متحركی وجود داشته باشد لازمه قوه محركه و جسم متحرك، حركت با سرعت معین است، كه سرعت معین هم همان حد اكثر سرعتی است كه جسم قبول می كند؛ مثل آنچه امروز می گویند كه:

جسم از آن جهت كه قابل حركت است خودش به خودی خود حد معینی از سرعت را قبول می كند. (فرض كنید این حد اكثر سرعت، سیصد هزار كیلومتر در ثانیه است. ) پس لازمه وجود یك قوه محرك و وجود یك متحرك (نه لازمه اصل
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 592
حركت) با قطع نظر از هر مانع و عائقی، حركت با سرعت معین است كه ما آن را حداكثر سرعت جسم می نامیم [1].
بنابراین جسم عدیم المعاوق چه چیزی را اقتضا دارد؟ در اینجا قوه محركی است و جسم متحركی، قهرا همان چیزی كه اقتضای محرك و متحرك است، یعنی حد اكثر سرعت كه حد معینی از سرعت است، واقع می شود.
پس در جواب اینكه پرسیدید: مقصود «لا مع حد من السرعة» است یا «مع قطع النظر عن السرعة» ؟ ، می گوییم: نمی گوییم حركت مقتضی است، بلكه می گوییم محرك و متحرك قطع نظر از معاوق، مقتضی است و حركت، مقتضا، ولی آن حركتِ مقتضا نوع خاصی از حركت است، یعنی حركت با سرعت معین. پس بیان شما در اینجا تمام نیست.

[1] - . سؤال: آیا اصلا بدون عائق، حركت تصور می شود؟
استاد: چرا نشود؟
- حركت برخورد دو نیرو است.
استاد: الان بحث سر همین مطلب است كه شما یعنی مرحوم آخوند و خواجه نصیرالدین طوسی می خواهید این را اثبات كنید. ما كه از زبان منكر حرف می زنیم می گوییم: شما می گویید «حركت همیشه تلاش است و در میان دو قوه (قوه محرك و قوه معاوق) پیدا می شود» و برهانتان هم همین ثلاثه متناسبه بود، ما می گوییم: لقائل أن یقول. . . . ما فقط می خواهیم برهان شما را ابطال كنیم و خودمان نمی خواهیم چیزی اثبات كنیم. می گوییم: شاید كسی این طور بگوید: قوه محرك و جسم متحرك، یعنی فاعل بما هو فاعل و قابل بما هو قابل، قطع نظر از هر معاوقی اقتضای حركت با سرعت معینی را دارد كه آن سرعت معین همان حداكثر سرعتی است كه در عالم برای جسم ممكن است.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است