در
کتابخانه
بازدید : 1556566تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
Collapse شناسه کتابشناسه کتاب
Collapse <span class="HFormat">فصل 15: </span>قوای محركه جسمانی از نظر تحریك متناهی اندفصل 15: قوای محركه جسمانی از نظر تحریك متناهی اند
Expand جلسه صد و دوم جلسه صد و دوم
Expand جلسه صد و سوم جلسه صد و سوم
Expand جلسه صد و چهارم جلسه صد و چهارم
Collapse جلسه صد و پنجم جلسه صد و پنجم
Expand نگاهی دوباره به بحث حركت (1) نگاهی دوباره به بحث حركت (1)
Expand نگاهی دوباره به بحث حركت (2) نگاهی دوباره به بحث حركت (2)
Expand نگاهی دوباره به بحث حركت (3) نگاهی دوباره به بحث حركت (3)
Expand <span class="HFormat">مرحله ی نهم</span>مرحله ی نهم
Expand <span class="HFormat">ادامه ی مرحله ی هفتم</span>ادامه ی مرحله ی هفتم
Expand <span class="HFormat">مرحله ی هشتم</span>مرحله ی هشتم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
حال می خواهیم ببینیم ماهیت برهانی كه بر این مطلب اقامه شده است چیست؟ برهان را این گونه اقامه كرده اند: محرك، یا طبعی [1]است و یا قسری.
بحث طبعی و قسری را قبلا خوانده اید، ولی برای تذكر دوباره عرض می كنیم.

محرك طبعی یعنی محركی كه جزء وجود متحرك است؛ یعنی متحرك و محرك، موجود به وجود واحدند. در واقع یك شی ءِ موجود به وجود واحد، دارای دو حیثیت است: از حیثی متحرك است و از حیثی محرك. [این موجودیت به وجود واحد] به طوری است كه اگر هیچ عاملی از بیرون روی این شی ء تأثیر نكند این شی ء به ذات خودش و به حكم نیروی درونی خودش این حركت را انجام می دهد.

مثال آن در حركات جمادی، جاذبه ای است كه قدما قائل بودند. قدما می گفتند در جسم صغیر میل به سوی جسم كبیر است [2]. آنها می گفتند در ذات این اجسام میل به سوی مركز وجود دارد [3]؛ یعنی طبیعت این اجسام چنین اقتضایی دارد. حركات نباتی و حركات حیوانی نیز قطعا از این قبیل است؛ یعنی آن نیرویی كه اسمش را می گذارند «قوه حیات» كه این شی ء را مثلا حركت كمّی یا حركت كیفی می دهد، جزء طبیعت این شی ء است. البته [این نیروها] احتیاج به امر بیرونی دارند، ولی نه به این معنا كه حركت را آن امر بیرونی ایجاد كند، بلكه آن امر بیرونی به منزله یك مُعِدّ است؛ یعنی این از آن تغذیه می كند. قوه ای كه یك نبات را رشد می دهد در ذات این
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 670
نبات وجود دارد، ولی البته نبات برای بقا احتیاج به هوا و نور و آب و خاك دارد.

این گونه نیست كه این قوه های [خارجی ] مستقیما این حركت نباتی را ایجاد كنند، بلكه آن [قوه درونی ] از این ماده ها تغذیه می كند و بعد مطابق طبیعت خودش عمل می كند، نه اینكه مطابق طبیعت آب یا خاك یا هوا عمل كند. این بود حركت طبعی.
اما حركت قسری طبق اصطلاح این آقایان در جایی است كه در خود شی ء اقتضای یك حركت طبعی هست، ولی عامل بیرونی این شی ء را بر ضد اقتضای ذاتی اش به حركت در می آورد؛ مثل اینكه سنگی را كه رها می كنیم، به حساب اینها به حسب طبع خودش به طرف مركز می آید، ولی اگر ضربه ای بر آن وارد كنیم و آن را در جهت ضد حركت به مركز (یعنی در جهت حركت به سوی محیط) به حركت درآوریم، این را حركت قسری می نامند.
البته در اینجا نوع سومی هم برای حركت فرض می شود كه مطابق آنچه در فصل پیش خواندیم، این آقایان قائل به آن نیستند و آن حركتی است كه نه طبعی باشد و نه قسری، بلكه حركتی باشد از ناحیه یك عامل بیرونی ولی در حالی كه ذات جسم هم اقتضای خلاف آن را نداشته باشد. امروزه بیشتر، حركتها را این گونه تفسیر می كنند. این آقایان طبق آنچه در فصل 14 گفته شد می گویند: در هر جسمی باید مبدأ میل مستقیم یا مستدیری وجود داشته باشد. چون در هر جسمی مبدأ میلی هست پس هر حركتی یا موافق با آن میل است پس طبعی است، و یا مخالف با آن است پس قسری است. ولی اگر آن اصل را قبول نكنیم كه در هر جسمی مبدأ میلی وجود دارد، بلكه قائل شدیم به اینكه جسم مطلق (یعنی جسمی كه در آن اقتضای هیچ حركتی نیست) می تواند در عالم وجود داشته باشد، می گوییم: اگر جسم مطلق حركت كند عامل حركت یك عامل بیرونی است و این در حالی است كه در این جسم مطلق اقتضای ضد این حركت وجود ندارد.
این آقایان وجود جسم مطلق را قبول ندارند، ولی به هرحال قابل فرض است.

پس اگر وجود مبدأ میل در هر جسمی را قبول نكردیم، در اینجا نوع سومی هم هست، ولی اگر آن را قبول كردیم دیگر نوع سومی وجود ندارد.

[1] - . همیشه گفته ایم كه معمولا اصطلاح «طبیعی» در مقابل «ارادی» گفته می شود و «طبعی» در مقابل «قسری» . حركت طبیعی و ارادی هردو می توانند طبعی یا قسری باشند؛ یعنی بین اینها عموم و خصوص من وجه است. ولی گاهی اشتباها این اصطلاحات به جای یكدیگر استعمال می شوند، مثلا می گویند: حركت یا طبیعی است و یا قسری.
[2] - . قدما قائل نبودند كه در جسم كبیر كشش جسم صغیر است.
[3] - . و در بعضی میل به سوی محیط.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است