در
کتابخانه
بازدید : 1557338تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
Collapse شناسه کتابشناسه کتاب
Collapse <span class="HFormat">فصل 15: </span>قوای محركه جسمانی از نظر تحریك متناهی اندفصل 15: قوای محركه جسمانی از نظر تحریك متناهی اند
Collapse جلسه صد و دوم جلسه صد و دوم
Expand جلسه صد و سوم جلسه صد و سوم
Expand جلسه صد و چهارم جلسه صد و چهارم
Expand جلسه صد و پنجم جلسه صد و پنجم
Expand نگاهی دوباره به بحث حركت (1) نگاهی دوباره به بحث حركت (1)
Expand نگاهی دوباره به بحث حركت (2) نگاهی دوباره به بحث حركت (2)
Expand نگاهی دوباره به بحث حركت (3) نگاهی دوباره به بحث حركت (3)
Expand <span class="HFormat">مرحله ی نهم</span>مرحله ی نهم
Expand <span class="HFormat">ادامه ی مرحله ی هفتم</span>ادامه ی مرحله ی هفتم
Expand <span class="HFormat">مرحله ی هشتم</span>مرحله ی هشتم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
همه این موارد جواب دارد. اما در باب وجود و وحدت، بنا بر فلسفه مرحوم آخوند قضیه خیلی روشن است. ایشان می گوید: وجود و وحدت از قبیل حالّ در محل نیستند. شما خیال كرده اید كه جسم در خارج چیزی است و بعد وجود در آن حلول كرده، بعد می گویید «جسم منقسم است و وجود غیرمنقسم» . آن كه غیرمنقسم و بسیط است مفهوم وجود است. در خارج وجود با موجود (یعنی ماهیت) یكی است.

اگر موجودی را می گوییم «منقسم است» به این معناست كه وجودش منقسم است.
وحدت هم همین طور است. وجود مساوی با وحدت است. اگر شیئی واحد است، از آن حیث كه واحد است منقسم نیست و از آن حیث كه منقسم است واحد نیست. جسم واحد، در مقابل جسمی دیگر واحد است، ولی همین جسم، بما هو جسمٌ قابلیت انقسام به اقسامی و تكثر به وحَداتی را دارد؛ یعنی الان واحد بالفعل است، ولی قابلیت اینكه تبدیل شود به چند واحد، در آن هست. اینها با یكدیگر منافات ندارد.
در مورد نقطه می فرماید: اشتباه كرده اید كه خیال كرده اید نقطه امر غیرمنقسمی است كه حالّ در امری منقسم است. مسأله نقطه دو جواب دارد. جواب اول این است كه اصلا نقطه امری عدمی است، نه اینكه امر وجودی لاینقسم است.
و جواب دوم این است [1]: نقطه اولا و بالذات عارض بر جسم نیست، بلكه عارض بر تناهی جسم است. در مبحث جواهر و اعراض در بیان ماهیت نقطه و خط و سطح و جسم تعلیمی به طور مفصل بحث می شود كه اساسا نقطه چیست؟ آیا نقطه [و خط و سطح ] وجودی دارند؟ یا نه، سطح نهایت جسم است و نهایت جسم چیزی غیر از خود جسم نیست، و خط نهایت سطح است و نهایت سطح امری كه اضافه بر سطح شده باشد نیست، و نقطه هم نهایت خط است؛ یعنی تازه به نهایت خود خط كه برایش یك بعد فرض می كنیم، می گوییم نقطه. بنابراین نقطه اصلا
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 637
چیزی نیست و یك امر وجودی نیست كه عارض بر جسم شده باشد تا بتوانیم بگوییم نقطه به تبع جسم منقسم است.
برویم سراغ اضافه. می فرماید: اضافه در جسم حلول ندارد. هر عارضی را اگر می گوییم «وجودش در موضوع است» به این معنا نیست كه- به قول حاجی- حلول سریانی دارد. این آقایان می گویند حلول، یا سریانی است یا طریانی. حلول طریانی یعنی فقط عروض بر جسم، بدون ساری بودن در ابعاد جسم؛ یعنی قائم بودن به جسم، بدون ساری بودن در جسم. اما حلول سریانی در جایی است كه حالّ، سریان در جسم دارد. وقتی می گوییم «زید پسر عمرو است» به این معنا نیست كه «پسری» در زید حلول دارد و مثلا مانند «سفیدی» [2]از سر تا قدم او امتداد و سریان دارد به گونه ای كه اگر زید بزرگ باشد پسری اش هم بزرگ است و اگر كوچك باشد پسری اش كوچك است؛ اگر این طور باشد پسری كه دو متر قد دارد از پسری كه یك متر و نیم قد دارد پسرتر است [3].
بله، بعضی از اضافات سریانی اند. مثلا محاذات جسمی با جسم دیگر اضافه ای است كه اولا و بالذات عارض جسم بما أنه جسم می شود؛ یعنی وقتی دو جسم در مقابل یكدیگر قرار می گیرند می گوییم اینها محاذی یكدیگرند. در اینجا انقسام هست. مثلا دو انسان كه روبروی یكدیگر ایستاده باشند می گوییم: این انسان محاذی آن انسان است. اما ابعاضشان هم حكم علی حده دارند؛ مثلا می گوییم:

طرف راست این، محاذی طرف چپ اوست و طرف چپ این، محاذی طرف راست اوست.
اما بنوّت عارض جسم بما أنه جسم نمی شود، بلكه منتزع است از رابطه ای كه میان پدر و پسر است و آن رابطه این است كه حد نطفه این پدر منشأ وجود این پسر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 638
است.
به هرحال نقضهایی كه به این قاعده كه «اگر شیئی در شی ء دیگر حلول كند [4]به تبع محلش منقسم می شود» وارد كردند، همگی بی اساس و باطل است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 639

[1] - . ایشان این جواب دوم را اینجا ذكر كرده اند.
[2] - . اگر یك جسم كوچكِ سفید داشته باشیم و یك جسم بزرگِ سفید، قهرا سفیدی جسم بزرگ بیشتر است از سفیدی جسم كوچك.
[3] - . می گویند شهید اول كه هیكل كوچكی داشت در مجلس قاضی اهل سنت، ابن جماعه، كه هیكل بزرگی داشت نشسته بود. یك صحبت علمی پیش آمد و شهید به حرف ابن جماعه ایرادی گرفت. ابن جماعه برای اینكه شهید را تحقیر كند گفت: این صدای چیست كه از پشت این دوات می آید؟ شهید در جواب گفت: ابن الواحد*از این بزرگتر نمی شود. می گویند همین باعث شد كه ابن جماعه كینه شهید را در دل گرفت و سبب شهادتش شد.
* [در مقابل ابن جماعه. ]
[4] - . مقصود حلول سریانی است. حلول صورت در ماده، سریانی است.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است