اگر بخواهیم این مطلب را به بیانی دیگر ذكر كنیم می گوییم
[1]: آیا در عالم، جسم
مطلق وجود دارد یا نه؟ در منطق وقتی اجناس و انواع را ذكر می كنند یكی از آنها را
با عنوان «جسم مطلق» ذكر می كنند. مقصود از «جسم مطلق» جسمی است كه فقط
جسم باشد؛ یعنی جسمی كه نوع باشد و نوعیتش به جسمیتش پایان پذیرفته باشد؛
یعنی جسمی كه در خارج، «بشرط لا» باشد؛ یعنی جسمی كه در خارج، فقط جسم
باشد و غیر از جسمیت هیچ عنوانِ فصلیِ دیگری نداشته باشد. این اجسامی كه الان
در عالم وجود دارند همه جسمهایی هستند كه عنوان دیگری غیر از جسمیت هم بر
آنها صادق است؛ مثلا این انسان یا حیوان یا نبات، همه جسم اند ولی جسم خاص:
جسم انسان، جسم حیوان، جسم نامی، كه اینها همه به منزله یك سلسله عناوین و
فصول ذاتی است كه بر جسم حمل می شود.
حال آیا در عالم خارج، جسم یا اجسامی وجود دارند كه نوعیتشان فقط به
جسمیتشان باشد و بشرط لای واقعی باشند؟ توجه داشته باشید كه هر جسم خاصی
را می توانیم جسمیتش را بشرط لا اعتبار كنیم كه به این اعتبار می شود «نوع» ، ولی
اینجا مقصودمان اعتبار نیست، بلكه مقصودمان جسمی است كه بشرط لا باشد ولی
نه صرفا به اعتبار ما، بلكه واقعا و حقیقتا؛ یعنی جسمی كه هیچ عنوان ذاتی غیر از
جسمیت نداشته باشد.
این مطلب از مواردی است كه در آن، نظریه علم جدید متفاوت از علم قدیم
است. در علوم جدید تقریبا مبنا بر این است كه اجسامی وجود دارند كه غیر از
جسمیت چیز دیگری ندارند
[2]. این، تعبیر دیگری بود برای این مدعا.
[1] - . البته مرحوم آخوند چنین بیانی را ذكر نكرده اند.
[2] - . باید روی این مطلب بحث كنیم كه واقعا چنین هست یا نه.