این، نظریه ای بود كه حكما قبول كرده اند. آنوقت خود حكما در اینجا اختلافی
دارند. اگر یادتان باشد قبلا عرض كردیم كه شیخ در باب حركات به چیزی قائل
شده است كه اسم آن را «میل» گذاشته است، گو اینكه خواجه در شرح اشارات و نیز
خود مرحوم آخوند در اسفار می گویند «میلی كه شیخ در اینجا گفته، همان «اعتماد»
است كه متكلمین گفته اند و اصل این نظریه متعلق به متكلمین است» ولی ظاهرا
آنچه متكلمین می گویند با آنچه شیخ می گوید فی الجمله فرق می كند گرچه ممكن
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 510
است منشأ الهام شیخ همان حرف متكلمین باشد.
به هرحال شیخ می گوید: وقتی كه شیئی حركت می كند چه به حركت طبیعی و
چه به حركت قسری، غیر از خود این جسم و طبیعت این جسم كه جوهر است یك
كیفیت ملموس هم در آن پیدا می شود كه این كیفیت همان فشاری است كه آن را
احساس می كنیم. وقتی شما دستتان را زیر جسمی می گذارید كه از بالا به پایین
می آید كیفیتی را لمس می كنید به نام «فشار» یا «میل» . شیخ می گوید: در حركات
طبعی، طبیعت، منشأ یك میل می شود و میل منشأ حركت می شود. (قبلا عرض
كردیم این اصطلاحات در كلمات حكما مخلوط می شود. اگر بخواهیم اصطلاحات
مخلوط نشود بهتر است در مقابل «قسری» كلمه «طبعی» را به كار ببریم و در مقابل
«ارادی» بگوییم «طبیعی» . ) پس در حركت طبعی، طبیعت (یا بگویید: طبع) میلی
ایجاد می كند و آن میل همان است كه این شئ را به طرف پایین می كشاند. شیخ
می گوید: «در حركت قسری، قاسر میل ایجاد می كند» . پس در واقع طبق حرف شیخ
منشأ، طبیعت نیست، بلكه یك میل است. او می گوید: همان طور كه ممكن است
طبیعت در اجسام میل ایجاد كند قوای بیرونی هم ممكن است در اجسام میلی ایجاد
كنند. (این حرف شیخ امروز خیلی مورد توجه و تحسین است. ) می گوید: شما وقتی
با یك چوب ضربه ای به یك توپ وارد می كنید، با این عمل یك میل و كشش و
كیفیت و حالتی كه با قوه لامسه ملموس است در آن ایجاد می كنید و آن كیفیت است
كه آن را به طرف بالا می كشد.
پس در واقع باید بگوییم شیخ در اینجا یك نظریه جدید دارد. او نمی خواهد
بگوید «علت، طبیعت است» بلكه می خواهد بگوید: علت، میل است؛ یعنی در
حركت طبعی، طبیعت علت است برای میل و میل علت است برای حركت، و در
حركتهای قسری، قاسر علت است از برای میل قسری و میل قسری علت است از
برای حركت. ولی حكمای دیگر می گویند: خود طبیعت علت است از برای حركت.