مرحوم آخوند فعلا از طرف بوعلی جوابی اجمالی می دهند
[1]. ایشان می گویند: اگر
آنچه كه قوه غریبه قاسره را از بین می برد فقط مقاومت معاوقها بود مطلب همین بود
كه شما می گویید، ولی این طور نیست و علاوه بر معاوقها نیروی دیگری نیز با قاسر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 476
در حال جنگ است و آن خود طبیعت است. شما وقتی سنگی را به طرف بالا پرتاب
می كنید و قوه قاسره این سنگ را به طرف بالا می برد، در مقابل، دو نیروی مخالف
وجود دارد: یكی همان معاوقها و دیگری نیروی طبیعت. طبیعت بعد از اینكه مقسور
شد بی كار نیست، بلكه شأن طبیعت و قانون طبیعت این است كه هروقت برخلاف
جهت اصلی اش قسر شد تلاش می كند برای بازگشت به حال اولش. نظیر این كه در
بدن موجود زنده همیشه یك قوه عود به سلامت وجود دارد؛ یعنی بدن نسبت به
سلامت و بیماری لااقتضاء نیست، بلكه وقتی عامل بیماری وارد بدن شد دو عامل
با آن مبارزه می كند: یكی دوایی كه طبیب می دهد و دیگری خود طبیعت بدن، و
بلكه عامل عمده سلامت، خود طبیعت بدن است و طبیب و دوا به كمك و معاونت
طبیعت می آیند. فرق موجود زنده و غیر آن هم همین است. بر این سنگ اگر خراشی
وارد شود فقط یك عامل می تواند آن را جبران كند و آن، عامل بیرونی است و
طبیعت سنگ در این جهت فعالیتی ندارد. اما موجود زنده، اعم از گیاه و حیوان و
انسان، از جمله خاصیتهایش و بلكه- به قول بعضی- خاصیت اصلی اش همین
است و بعضی اصلا حیات را به همین خاصیت تعریف كرده و گفته اند حیات یعنی
اینكه موجود حالتی پیدا كند كه به موجب آن با هر وضع متضادی در حال جنگ
باشد و بخواهد آن را از بین ببرد. وقتی كه بر بدن انسان خراشی وارد می شود این
خراش را چه چیزی تأمین و جبران می كند؟ خود طبیعت بدن است كه چنین كاری
می كند
[2].
حال كه این مطلب معلوم شد، جواب این شخص روشن می شود. این شخص
گفت لازمه این كه طبیعت مقسور (یا به تعبیر صحیح بوعلی: میل قسری) در مقابل
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 477
طبیعت قرار گرفته و تعادل برقرار شده باشد این است كه اگر یك لحظه سكون
برقرار شود همیشه سكون برقرار بماند، چون مقاوم (یعنی هوا) از بین رفته است.
جواب می دهیم: [درست است كه مقاومت هوا از بین رفته، ولی ] طبیعت كه از بین
نرفته است. این مثل این است كه می گوییم در یك انسان مریض كه بیماری بر
طبیعت غلبه دارد، هم طبیعت فعالیت می كند كه بیماری را از بین ببرد و هم عامل
بیرونی كه دوا باشد. تا می رسد به حدی كه آن عامل خارجی دیگر قدرتش را از
دست می دهد و نیروی بیماری و نیروی طبیعت مساوی می شوند، ولی طبیعت
فعالیتش را از دست نداده است
[3].
بنابراین وقتی كه شئ می رسد به آن نقطه [تعادل ] ، با اینكه آن عامل مقاوم
خارجی (یعنی هوا) از بین رفته است، ولی عامل دیگری كه خود طبیعت باشد- كه
دائما بر ضد میل قسری فعالیت می كند و در حال تضعیف آن است- سر جای
خودش باقی است
[4].
[1] - . در مبحث «قسر» این مطلب را مفصل تر بحث می كنیم.
[2] - . سؤال: مگر ایشان بعدا نمی گویند حركت قسری هم ناشی از طبیعت است؟
استاد: بله، ولی طبیعتِ در حال قسر. طبیعتِ در حال قسر با طبیعت در غیر حال قسر فرق می كند. در
واقع مطابق نظر بوعلی طبیعت غیر مقسور طبیعی است كه میلی ایجاد می كند كه طبیعی است، ولی طبیعت مقسوره آن است كه میلی در جهت دیگر ایجاد كرده است. در اینجا هم عامل، میل قسری است، نه اینكه طبیعت از بین رفته باشد.
سؤال: آیا میل اول هم باقی است؟
استاد: نه، میل اول از بین رفته، ولی میل جدید پیدا شده است و طبیعت با این وضع و میل جدید مبارزه می كند. وقتی كه میل طبیعی باشد، میان آن و طبیعت ملائمت است، ولی وقتی میل قسری به وجود می آید خود طبیعت بر ضد آن فعالیت می كند.
[3] - . سؤال: عامل خارجی نیست، خود طبیعت است كه الان مقسور است.
استاد: توجه نكردید! فرض كنید میزان قدرت طبیعت این است كه 2 سانتی گرم میل یعنی كشش
ایجاد كند. قوه قاسره آمده 10 سانتی گرم میل در طبیعت ایجاد كرده؛ یعنی در طبیعت یك میل جدیدی كه خلاف مقتضای آن است ایجاد كرده است. پس خود طبیعت می خواهد میل خودش را بیاورد ولی 2 سانتی گرم بیشتر نمی تواند میل ایجاد كند. اینجا میل قسری كه بیشتر است بر میل طبیعت غلبه پیدا می كند. هر وقت میل قسری رسید به حدی كه كمتر از میل طبیعت بود طبیعت غلبه پیدا می كند.
[4] - . طبیعت همیشه در حال كوشش برای برگرداندن حالت قسری به حالت اوّلی است. این كه می گویند
«القسر لایدوم» همین است؛ چون [قسر] امری است كه خود طبیعت بر ضد آن است. میل طبیعی به مبدأش متكی است كه قوه طبیعت باشد، ولی میل قسری به هیچ مبدئی متكی نیست. آن كه متكی به مبدأ خودش است دائما در حال فعالیت است كه [میل قسری ] را از بین ببرد ولی نیرویی كه بخواهد میل طبیعی را از بین ببرد نظیر قاسر اول وجود ندارد. (ادامه این بحث باشد برای بحث قسر. )