بعد فخر رازی اعتراض دیگری كرده است. خلاصه اعتراض دوم او این است،
می گوید: شما این مطلب را انكار می كنید كه یك شئ در یك حركت مستقیم به
نقطه ای برسد و از آن نقطه بدون سكون در جهت مخالف حركت كند، حال من مثالی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 472
ذكر می كنم كه قابل انكار نباشد. اگر كره ای را بر روی یك دولاب
[1]قرار بدهید و در
بالا هم یك سطح مستوی بگذارید به طوری كه وقتی این كره روی این چرخ
می گردد هنگامی كه به آن نقطه بالا می رسد با آن سطح تماس پیدا كند، در اینجا در
وقت چرخش، در هر یك دور، این كره یك بار با یك نقطه از آن سطح ملاقات
می كند؛ یعنی در یك «آن» با یك نقطه تماس پیدا می كند و در آنِ بعد جدا می شود.
پس در واقع اینجا تماس پیدا شده است بدون اینكه كوچكترین سكونی متخلل
بشود؛ چون اگر كره بخواهد ساكن شود باید آن دولاب ساكن شود و فرض این است
كه دولاب به حركت دوری متحرك است؛ حركت دولاب حركت مستقیم نیست كه
بگوییم «آن هم ساكن می شود ولی ما توجه نداریم و حس نمی كنیم» ، بلكه فرض
این است كه دولاب حركت دوری دارد و در حركت دوری دلیلی ندارد كه سكون
فرض كنیم. خلاصه در اینجا لازم می آید این كره در یك «آن» با آن سطح تلاقی
پیدا كند و از آن جدا شود بدون اینكه تخلل سكونی بشود. بنابراین چه مانعی دارد
كه یك شئ به نقطه ای برسد و از آن نقطه جدا شود بدون اینكه كوچكترین تخلل
سكونی رخ بدهد؟ ! این هم كه شیئی حركت كند و برسد به نقطه ای و بعد روی همان
خط یا خط دیگری از آن نقطه برگردد، با تلاقی كره با آن سطح در این مثال هیچ
فرقی ندارد.
مرحوم آخوند می فرماید: ما جواب این شبهه را بعدا در جواب شبهه حبه مرمیّه
می دهیم
[2]. ما هم جواب را بعدا عرض می كنیم. تا اینجا همه، ادله كسانی بود كه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 473
می گفتند باید سكونی متخلل بشود
[3].
[1] - . مقصود از «دولاب» چرخی است كه بشود آن را به دور خودش چرخاند.
[2] - . در شبهه حبه مرمیّه می گویند: این كه شما می گویید «اگر شیئی حركت كند به نقطه ای و بعد بخواهد با زاویه و یا حتی روی همان خط برگردد باید تخلل سكونی بشود» لازمه اش این است كه اگر حبه ای (یا گلوله ای) را با قوت به طرف بالا رها كنیم و در همین حال جسم بسیار سنگینی (مثل كوه) هم از بالا به طرف پایین در حال حركت باشد و این دو با هم تصادم كنند [تخلل سكونی بشود، در حالی كه ] در اینجا قهرا این گلوله نمی تواند كوه را ولو یك ذره به طرف بالا پرت كند و حتی نمی تواند در كمترین لحظه زمانی آن را ساكن كند و همچنین محال است گلوله ای كه در مقابلش جسمی با آن عظمت قرار گرفته خودش [لحظه ای ] ساكن شود. پس در چنین فرضی ناچاریم قبول كنیم این گلوله كه به طرف بالا حركت می كند، بدون اینكه آنی تخلل سكون در كار باشد برمی گردد به طرف پایین. این شبهه حبه مرمیّه است. نظیر این شبهه این است: فرض كنید كامیونی از روبرو می آید و شما سنگی را به طرف آن پرتاب می كنید. در اینجا چون كامیون در حال حركت است ناچار باید آنِ اتصال سنگ به آن، با آنِ برگشتش یكی باشد. پس میان رفتن و برگشتن این سنگ هیچ سكونی متخلل نشده است.
[3] - . چهار برهان از قدما و یك برهان از بوعلی.