جواب دیگری كه می توان به فخر رازی داد ولی ایشان ذكر نكرده اند این است: یك
مطلبی را گاهی در باب خلأ به همه حكمای ما ایراد می گیرند و آن این است: اگر
ظرفی را از هوا و آب خالی كنیم، با اینكه آب میل به سفل دارد خودش را می كشد به
طرف داخل این ظرف. این امر واضحی است. سرنگ چرا پر می شود؟ شما قسمت
بالای سرنگ را از هوا خالی می كنید. بعد وقتی مخزن باز شد مایع، خودش را بالا
می كشد، چرا؟ قدما می گفتند: چون طبیعت از خلأ امتناع دارد.
ولی امروز طور دیگری تعبیر می كنند و می گویند: علتش این است كه هوا از
بیرون روی همه چیز از جمله روی همین مایع فشار می آورد. هر وقت شما فضایی
به وجود بیاورید كه در آن فشاری نباشد خود به خود این مایع مثل چیزی كه از
بیرون به آن فشار وارد می كنیم داخل این فضا می شود. بعد به قدما ایراد می گیرند و
می گویند: شما می گویید «علت این است كه طبیعت از خلأ امتناع دارد» ، گویا میان
یك امر ذهنی با امر عینی اشتباه كرده اید. این كه می گویید «طبیعت امتناع دارد» مثل
این است كه گفته باشید چون امر محالی لازم می آمد، طبیعت برای اینكه امر محالی
لازم نیاید چنین كاری می كند. این ذهن است كه بر اساس چنین عواملی حكم
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 480
می كند و مثلا می گوید «چون محال است چنین حكم می كنیم» . این كه محال لازم
می آید یا نمی آید یك عامل و قوه بیرونی و طبیعی نیست كه حالت طبیعت را تغییر
بدهد. شما گویی طبیعت را یك موجود شاعر مدرك حكیم می دانید كه همیشه برای
اینكه در كار عالم امر ممتنعی وجود پیدا نكند اقدام می كند. این حرف معنی ندارد.
(حال، اینكه این حرف درست است یا نه، باشد برای فصلهای آینده. )
فخر رازی هم گویی در اینجا همین طور فكر كرده و گفته است: یك مقدار
سكون لازمه طبیعت است و طبیعت برای اینكه محال لازم نیاید یك مقدار ساكن
می شود، بعد كه ضرورت مرتفع شد برمی گردد به طرف پایین.