و اما در مثال سوم گفتند: در «آن» حركت نیست و چون در «آن» حركت نیست
سكون هم نیست. جواب این است كه سكونی كه نقطه مقابل حركت است عدم همان
حركت است؛ یعنی نقطه مقابل «حركتِ فی الآن» كه اسمش «سكون» است، «عدم
الحركة فی الآن» است كه «فی الآن» قید حركت است نه قید عدم. مثالی برایتان
عرض كنم. در «عدم قیام زید یومَ الجمعة» ممكن است «یوم الجمعة» قید نفی باشد و
ممكن است قید منفی باشد؛ یعنی ممكن است «یوم الجمعة» به «قیام» بخورد و
«عدم» قیدی نداشته باشد و ممكن است «یوم الجمعة» به «عدم» بخورد به این معنا
كه «عدم القیام» در یوم الجمعه باشد. و همچنین ممكن است دو قید ذكر شود كه یكی
به «قیام» بخورد و دیگری به «عدم» ؛ مثلا می گوییم «عدم قیام یومِ الجمعة یومَ
الجمعة» .
حال می خواهیم ببینیم نقطه مقابل «الحركة فی الآن» ، آیا «السكون فی الآن»
است كه «فی الآن» قید «سكون» است، یا «عدم الحركة فی الآن» است كه «فی الآن»
قید حركت است؟ دومی صحیح است؛ چون «سكون» جز «عدم الحركة» چیز
دیگری نیست و در خودِ «سكون» دیگر قیدی نیست.
حال می گوییم: شما گفتید «چون حركت در «آن» صادق نیست سكون در
«آن» هم صادق نیست» ، در جواب می گوییم: وقتی حركت در «آن» صادق نیست
لازم نیست سكون در «آن» صادق باشد بلكه فقط عدم حركت در «آن» باید صادق
باشد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 399