اما از مثال «ماهی در آب» این گونه جواب می دهند كه ما می توانیم بگوییم این
ماهی ساكن است و متحرك نیست. این مثال مانند مثال جالس سفینه است. این
مسأله كه شیئی حركت كند ولی نه با نیروی خودش كه خودش محیط خودش را
عوض كند، بلكه در محیطی قرار گرفته باشد كه نیرویی مجموع آن محیط را كه این
هم جزئی از آن است تغییر مكان بدهد، مسأله ای قابل طرح و بررسی است. مثلا اگر
ما خودمان را با آن نقطه ای از زمین كه روی آن نشسته ایم و هوا و مجموع اجسامی
كه بر ما احاطه دارند در نظر بگیریم و با آنچه كه در زمین و تبعاتش هست (مثل
تهران، اصفهان، اروپا، آمریكا، دریاها و. . . ) مقایسه كنیم، ساكن هستیم. ولی اگر
زمین را با مجموع توابعش
[1]در نظر بگیریم می بینیم زمین دائما در حال حركت
انتقالی است و به سرعت هم حركت می كند. حال سؤال این است: آیا چون زمین
حركت می كند ما هم واقعا حركت می كنیم، یا ما دیگر حركت نمی كنیم؟ شكی نیست
كه زمین و توابعش با سرعت فوق العاده ای در حال حركتند، آیا می توانیم بگوییم ما
هم با همان سرعت در حال حركت هستیم یا نه؟
اینجاست كه بعضی در جواب می گویند: بله، ما هم الان در حال حركتیم؛ ما
نسبت به محیط خودمان ساكن هستیم ولی نسبت به حركت انتقالی زمین واقعا
حركت می كنیم. ولی بعضی دیگر می گویند: حركت زمین حركت ما نیست؛ حركت
ما فقط همین است كه محیط خودمان را عوض كنیم. وقتی در اتومبیل نشسته ایم
حركت ما این است كه جایِ خودمان را در اتومبیل عوض كنیم و از روی این
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 397
صندلی به صندلی دیگری نقل مكان بدهیم، ولی تا وقتی كه روی صندلی اتومبیل
هستیم ساكن هستیم گرچه اتومبیل در حال حركت باشد. اینها می گویند: وقتی كه
[یك مجموعه ] حركت می كند اگر جزئی از [این مجموعه ] در داخل آن، ساكن باشد
نسبت حركت به این جزء، بالمجاز است. وقتی سفینه حركت می كند جالس سفینه
ساكن است و اگر حركت را به او نسبت بدهیم نوعی مجاز است. معمولا در كتابها
وقتی این مثال را ذكر می كنند از آن تعبیر به «واسطه در عروض» می كنند و می گویند
حركت جالس سفینه به عرضِ حركت سفینه به او نسبت داده می شود. «به عرض»
یعنی به نوعی مجاز؛ یعنی او واقعا حركت نمی كند ولی حركت محلش را به خود او
نسبت می دهیم.
اما نظر دیگر می گوید: این حركتْ واسطه در عروض نیست بلكه واسطه در
ثبوت است و همان طور كه سفینه حركت می كند جالس سفینه هم واقعا به نوعی
حركت می كند. جالس سفینه ساكن است از جهتی و واقعا متحرك است از جهتی
دیگر. بنا بر این نظر، ما الان به تبع زمین انواعی از حركات را داریم؛ زمین حركت
وضعی می كند، ما هم به تبع زمین حركت وضعی داریم؛ زمین حركت انتقالی دارد،
ما هم به تبع زمین حركت انتقالی داریم، زمین به دور خورشید می چرخد و خورشید
با منظومه خودش حركت می كند، ما هم همان حركت را داریم؛ یعنی ما واقعا این
حركات را داریم نه اینكه حركت ما منحصر است به این كه محیط خودمان را تغییر
بدهیم و اگر سایر حركات را به ما نسبت بدهند نسبت مجازی است.
این دو نظر مختلف كه در اینجا هست بیشتر از آنجا سرچشمه می گیرد كه ما
«مكان» را چگونه تعریف كنیم. «حركت انتقالی» یعنی حركت مكانی. اگر «مكان»
عبارت باشد از فضای مجردِ از اجسام- آن طور كه اشراقیون می گویند- یعنی اگر
غیر از این اجسام چیزی وجود داشته باشد به نام «فضا» كه این اجسام در آن
شناورند، ما به عدد حركتهایی كه زمین و خورشید دارند حركت داریم
[2]؛ چون
بالاخره همه این حركتها سبب می شود كه این نقطه از فضا كه من آن را اشغال كرده ام
عوض بشود و تبدیل به نقطه ای دیگر بشود.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 398
اما اگر بگوییم «مكان» غیر از خود اجسام چیز دیگری نیست و مكان من
عبارت است از آنچه كه از هوا و زمین بر من احاطه دارد، دیگر نسبت حركت زمین
به من، و نسبت حركت سفینه به جالس سفینه، مجازی می شود.
اینجا مرحوم آخوند می گوید: مثال «ماهی در آب» بر فرضی صحیح است كه ما
قبول كنیم «مكان» عبارت است از محیطی كه بر خود جسم احاطه پیدا كرده است،
ولی اگر بگوییم «مكان هر جسمی عبارت است از قسمتی از فضا كه آن را اشغال
كرده» حركت آب هیچ تأثیری ندارد در اینكه ما این ماهی را ساكن بدانیم یا ندانیم.
[1] - . یعنی اتمسفرش و هوایی كه بر آن احاطه دارد.
[2] - . اگر خورشید هم با همه منظومه اش تابع مركز دیگری باشد كه آن مركز هم حركت می كند، ما آن حركت را هم داریم.