چون بیان فخر رازی- اگرچه تصریح نكرده- بر این اساس بوده است كه حرف شیخ
چیزی شبیه ارتفاع نقیضین است، مرحوم آخوند اینجا در جواب به همین مقدار
قناعت می كند كه این دو، نه متناقضین اند نه در حكم متناقضین.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 286
مرحوم آخوند می گوید شك ندارد كه اگر دو شی ء نقیضین یا در حكم نقیضین
باشند شق سوم ندارند. مثلا اگر الف و ب نقیضین باشند و یا خود الف و ب نقیضین
نباشند بلكه الف نقیض ج باشد و ب لازمه ج باشد
[1]، الف و ب شق سوم ندارند. ولی
در جایی كه دو شی ء نه نقیضین باشند نه شبه نقیضین، شق سوم فرض دارد.
مرحوم آخوند می فرماید: شما می گویید «الشی ءُ إمّا أن یوجد شیئا فشیئا» ،
نقیض این [قضیه ] این است: و إمّا أن لا یوجد شیئا فشیئا. «لا یوجد شیئا فشیئا»
اعم است از اینكه یوجد فی الآن أو لایوجد شیئا فشیئا و لكن یوجد فی الزمان.
«لایوجد شیئا فشیئا» مساوی نیست با: یوجد فی الآن. حرف شیخ این است:
«لایوجد شیئا فشیئا» دو شق دارد: یكی اینكه: یوجد فی الآن، و دیگر اینكه: یوجد
فی الزمان دون أن یوجد فی الآن. شما چه دلیلی دارید بر اینكه این دو ملازم
یكدیگرند؟ !
تا اینجا- همان طور كه عرض كردم- بیان مرحوم آخوند فقط در رد استدلال
فخر رازی از جنبه منطقی است. راست است، اگر ما باشیم و تعبیر، «لایوجد شیئا
فشیئا» نه عین «یوجد فی الآن» است و نه ملازم با آن، ولی این مقدار بیان مرحوم
آخوند برای توجیه حرف شیخ كافی نیست، مگر اینكه بعدها بیشتر حرف شیخ را
تحلیل كنیم و ببینیم آن چیزهایی كه شیخ به عنوان مثال آورده است (یكی حركت
توسطیه است و یكی عدم «آن» ، كه همان مسأله ما نحن فیه است) نحوه وجودشان
چیست؛ آیا اینها واقعا در «آن» حدوث ندارند و در عین اینكه در «آن» حدوث
ندارند در زمان وجود دارند؟ این را باید بعدا از مثالهای شیخ و تتمه حرف شیخ- كه
بعدا خواهد آمد- به دست بیاوریم.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 287
1 - . اسفار ج 3، ص 169 مرحله 7، فصل 36.
[1] - . در اینجا الف و ب در حكم نقیضین اند؛ چون لازم شی ء در حكم خود شی ء است.