اما بحث درباره كیفیت عدم «آن» مقداری قابل تأمل و دقت است. «آن» كه وجود
پیدا می كند مسلما آنِ دیگر بقا ندارد چون نقطه فرضی در زمان است و وقتی خود
زمان غیر قارّالذات است قهرا نقطه فرضیِ در زمان هم غیر قارّالذات است. پس برای
«آن» عدم هم اعتبار می شود. سؤال این است: عدم «آن» به چه نحو است؟ آیا عدم
«آن» مثل وجود «آن» به صورت یك نقطه اعتبار می شود، یا عدمش صورت زمانی
دارد
[1]؟ و اگر عدم «آن» زمانی است چگونه زمانی است؟
چون این مسأله (یعنی عدم «آن» ) فرض و تصورش تا اندازه ای دقیق بوده
[2]،
بحث كلی تری را طرح كرده اند.
[1] - . یعنی عدمش زمانی باشد و خودش آنی.
[2] - . نه فقط در باب عدم «آن» ، بسیاری از امور شبیه آن هم همین طور است.