در این برهان ایشان روی دو قسمت تكیه كرده است: یكی اینكه حركت امری بالقوه
است كه مقصودشان را توضیح می دهیم، دیگر اینكه علت باید اقوی از معلول خود
باشد و این حركت عرضیه به دلیل اینكه از معلولاتی كه در عالم حادث می شوند
اقوی نیست و بلكه معلولات وجودشان اقوی از آن است، نمی تواند علت حوادث
عالم واقع بشود، پس حركت نمی تواند رابط باشد.
حال ببینیم مقصود ایشان از اینكه حركت امری بالقوه است چیست. واضح
است كه مقصود ایشان این نیست كه حركت بالقوه محض است. توضیح اینكه: در
اوائل این مرحله خواندیم كه اشیاء بر سه قسمند: بالقوه محض، بالفعل محض و میان
قوه و فعل (یعنی از جهتی بالقوه و از جهتی بالفعل) . فعلیت محض مجردات هستند
كه در رأس همه ذات باری تعالی است، قوه محض هیولای اُولی است و اجسامْ
مركب از دو حیثیت می باشند. بعد در باب حركت گفتیم كه حركتْ كمال اول است؛
یعنی حركتْ طلب است، یك فعلیت مشوب به قوه است؛ یعنی فعلیتی است كه دائما
متلبس به قوه است؛ چون همین قدر كه فعلیتْ محض شد دیگر حركت نیست. به
تعبیر دیگر: حركت اتحاد قوه و فعل است؛ قوه و فعلیت در حركت با یكدیگر اتحاد
دارند.
پس در اینجا اگر می گوییم حركت امری بالقوه است، مقصود این است كه
بالفعل محض نیست، نه اینكه قوه محض است مثل هیولای اُولی. اگرچه تعبیر ایشان
این است كه حركت امری است بالقوه، ولی با توجه به آنچه كه ایشان در جاهای
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 151
متعدد گفته اند، روشن است كه مقصودشان این است كه حركت امری است كه بالفعل
محض نیست و در مقایسه با اشیائی كه فعلیت محض هستند ضعیف الوجودتر است.