اكنون وارد بحث زمان می شویم. در باب زمان اگرچه خدشه ها و مناقشه هایی شده،
ولی اجمالا اثبات شد كه زمان در ماوراء ذهن ما واقعیت عینی دارد. در میان اشیاء،
نوعی رابطه وجود دارد كه نوع خاصی از تقدم و تأخر است به نام تقدم و تأخر
انفكاكی (به تعبیر فلاسفه) . در این تقدم و تأخر، مقدم و مؤخر از یكدیگر منفك اند
بر خلاف تقدم و تأخر عِلّی. این تقدم و تأخر انفكاكی، كمّی نیز هست؛ یعنی این
تقدم و تأخر را به حسب كمیت می توان تقسیم كرد و مثلا گفت «نیمی از این تقدم»
یا «دو برابر این تقدم» ، ولی امثال تقدم و تأخر بالعلیه، متكمّم نیستند. پس ما میان
اشیاء عالم تقدم و تأخر انفكاكی متكمّم می بینیم.
آنوقت اگر به حسب این تقدم و تأخر گفتیم «آن شی ء مقدم است بر این شی ء»
برای آن است كه آن شی ء در آن زمان واقع شده و این شی ء در این زمان؛ یعنی لااقل
در ابتدا این طور است كه ملاك تقدم و تأخر، امری است به نام زمان. اگر می گوییم
«سعدی بر حافظ مقدم است» به این معناست كه سعدی در زمانی واقع شده است و
حافظ در زمانی دیگر و زمان سعدی بر زمان حافظ تقدم دارد.
پس شك نداریم كه [جمله ] «سعدی بر حافظ مقدم است» یك واقعیت است.
آنوقت می رسیم به این مطلب كه سعدی از آن جهت كه سعدی است، بر حافظ مقدم
نیست و حافظ از آن جهت كه حافظ است، از سعدی مؤخر نیست، بلكه چون
سعدی در چیزی قرار گرفته به نام زمان و حافظ هم در چیزی قرار گرفته به نام زمان
مجموعه آثار شهید مطهری . ج12، ص: 709
و آن جزء زمان كه سعدی مقارن با آن است مقدم است بر آن جزء كه حافظ مقارن با
آن است، از این جهت سعدی بر حافظ مقدم است. خلاصه اینكه واقعیتی هست به
نام زمان.