در
کتابخانه
بازدید : 519854تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه: اسلام و مقتضیات زمان
Expand اسلام و نیازهای زمان (1) اسلام و نیازهای زمان (1)
Collapse اسلام و نیازهای زمان (2) اسلام و نیازهای زمان (2)
Expand طرح اشكال و پاسخ اجمالی طرح اشكال و پاسخ اجمالی
Expand مقام عقل در استنباط احكام اسلامی مقام عقل در استنباط احكام اسلامی
Expand آیا اجتهاد نسبی است؟ آیا اجتهاد نسبی است؟
Expand جبر تاریخ از دو دیدگاه جبر تاریخ از دو دیدگاه
Expand نیروی محرّك تاریخ چیست؟ نیروی محرّك تاریخ چیست؟
Expand نظریه ی جبر اقتصادی تاریخ و بررسی آن (1) نظریه ی جبر اقتصادی تاریخ و بررسی آن (1)
Expand نظریه ی جبر اقتصادی تاریخ و بررسی آن (2) نظریه ی جبر اقتصادی تاریخ و بررسی آن (2)
Expand جامعه و تاریخ از نظر قرآن جامعه و تاریخ از نظر قرآن
Collapse آیا اخلاق، مطلق است یا نسبی؟ آیا اخلاق، مطلق است یا نسبی؟
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
بعضی دیگر گفته اند: معیار فعل اخلاقی این است كه از وجدان انسان الهام بگیرد.

این، نظریه ی معروف كانت است. او معتقد است كه در انسان یك وجدان اخلاقی بسیار عالی وجود دارد. یك تكیه گاه او در فلسفه ی عملی اش وجدان است و می گویند جمله ای گفته است كه همان را روی لوح قبرش حك كرده اند- حال یا خودش وصیت كرده ویا چون جمله ی خوبی بوده انتخاب كرده اند- گفته است:
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 437
دو چیز است كه همواره اعجاب انسان را برمی انگیزد: یكی آسمان پرستاره ای كه بالای سر ما قرار گرفته و دیگر وجدانی كه در درون ما قرار دارد.

او به مسئله ی وجدان و اصالت وجدان اهمیت زیادی می دهد؛ معتقد است كه در عمق ضمیر انسان، قوّه ای قرار داده شده كه ذاتاً الهام بخش به انسان است و او را به یك سلسله كارها كه كار نیك است امر می كند و از كارهای زشت نهی می كند و انسان همیشه در مقابل وجدان خودش یك فرد مكلّف است و در مقابل یك عامل درونی قرار گرفته است، و معیار تشخیصش هم خود انسان است. هركاری را كه وجدان انسان (آن وجدان انسانی انسان) به او گفت: بكن، آن كارْ اخلاقی است و هركاری كه گفت: نكن، ضد اخلاق است. هركاری هم كه اساساً امر و نهی در آنجا نداشت، اخلاقی نیست.

او معتقد است كه هر كاری كه به خاطر انگیزه ای غیر از انجام تكلیف صورت بگیرد ولو آن انگیزه علاقه ی به غیر باشد، آن كارْ عالی و شریف و اخلاقی نیست. كار اخلاقی آن است كه انسان صرفاً به خاطر انجام تكلیف وجدانی انجام بدهد. عیناً نظیر آنچه كه ما در مورد اخلاص در مورد خداوند می گوییم كه عبادت خالصانه و مخلصانه عبادتی است كه انسان امر الهی را اطاعت كند نه به خاطر طمع بهشت و نه به خاطر ترس از جهنم، بلكه به خاطر اینكه خدا امر كرده؛ یعنی اگر نه بهشتی وجود داشته باشد و نه جهنمی، علاقه ی ما به خدا در حدی باشد و روابطمان با خداوند در مرحله ای باشد كه او كه امر بكند، چون او امر كرده، انجام دهیم. می گوییم عبادت خالص و مخلصانه این است. او هم درباره ی وجدان چنین چیزی می گوید. می گوید:

عمل اخلاقی عملی است كه خالی از هر شائبه ای باشد جز انجام وظیفه و تكلیفی كه وجدان بر عهده ی ما نهاده است.

البته این مسئله مبتنی بر این است كه آیا چنین وجدانی را كه آقای كانت می گوید، علم قبول می كند؟ و ثانیاً آیا خود آن وجدان یك امر متغیری نیست [1]؟ .

معیار سوم، معیار عقلانی است نه وجدانی. این معیار می گوید: اینها همه حرف
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 438
است. «انسان غیر را غایت قرار بدهد! » مگر چنین چیزی می شود؟ ! انسان خودخواه آفریده شده است. آن غریزه ای كه در انسان هست، صیانت نفس و صیانت ذات است و به دنبال آن، كوشش برای بقا و به دنبال كوشش برای بقا، تنازع برای بقا و به دنبال تنازع بقا، تعاون بقا پیدا می شود؛ یعنی آنچه كه انسان اصالتاً به دنبال آن هست، خودش است؛ به خاطر خودش كوشش می كند و به خاطر خودش هم وارد تنازع می شود. ولی همین تنازع بقا منجر به تعاون می شود؛ یعنی وقتی كه انسان در مقابل یك نیروی قویتر از فرد خودش قرار گرفت، با افرادی كه با او اشتراك منافع دارند اتحاد و تعاون تشكیل می دهد برای اینكه دشمن را از میان ببرند، یا برای اینكه بتوانند هدف مشتركی را كه نفعش به همه ی آنها می رسد نائل شوند، مثل همه ی شركتهای تجاری یا صنعتی و فنی كه وجود دارد و براساس تعاون است. این تعاونها را چه چیز به وجود آورده؟ نفع پرستی فردی، فردیت. وقتی من و شما و چند نفر دیگر كه دنبال منافع خودمان می رویم، تشخیص دادیم كه برای اینكه منافع بیشتری ببریم بهتر آن است كه با یكدیگر همكاری و تعاون داشته باشیم و شركتی بر اساس اصولی تأسیس كنیم، این كار را انجام می دهیم. هدف ما از این تعاون كمك به یكدیگر نیست، كمك به خودمان است.

گفته اند: ریشه ی اخلاق در نهایت، عقل انسان است؛ یعنی آن ریشه های دیگر غلط است، وجدانی هم كه كانت می گوید اساس ندارد. اینكه انسان غیرخواه بشود، انسان دوست بشود، نوع پرست بشود، همه ی اینها خیالات است. انسان هیچ وقت این جور نمی شود. اخلاق، اخلاق هوشیارانه است؛ یعنی یك انسان عاقل وقتی كه در جامعه قرار گرفت، این قدر عقلش به او می گوید كه تو اگر بنا بشود فقط به فكر خودت باشی رفیقت هم مثل تو خواهد بود، او هم فقط به فكر خودش است، آن یكی هم به فكر خودش است. وقتی همه در فكر شخص خودمان باشیم، من می خواهم آنچه را كه شما دارید از شما بگیرم، شما می خواهید آنچه را كه من دارم از من بگیرید. بعد من می بینم این به ضرر من است، شما هم می بینید این به ضرر شماست، با همدیگر توافق می كنیم و می گوییم من حدود و حقوق تو را رعایت می كنم، تو هم حدود و حقوق مرا رعایت كن. از اینجا اخلاق پیدا می شود. اخلاق یعنی آن سلسله اصولی كه منافع افراد را بهتر از همه تأمین می كند.
[1] البته وجدانی كه او می گوید، برای همه ی افراد ثابت است.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است