در
کتابخانه
بازدید : 519910تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه: اسلام و مقتضیات زمان
Expand اسلام و نیازهای زمان (1) اسلام و نیازهای زمان (1)
Collapse اسلام و نیازهای زمان (2) اسلام و نیازهای زمان (2)
Expand طرح اشكال و پاسخ اجمالی طرح اشكال و پاسخ اجمالی
Expand مقام عقل در استنباط احكام اسلامی مقام عقل در استنباط احكام اسلامی
Expand آیا اجتهاد نسبی است؟ آیا اجتهاد نسبی است؟
Expand جبر تاریخ از دو دیدگاه جبر تاریخ از دو دیدگاه
Expand نیروی محرّك تاریخ چیست؟ نیروی محرّك تاریخ چیست؟
Expand نظریه ی جبر اقتصادی تاریخ و بررسی آن (1) نظریه ی جبر اقتصادی تاریخ و بررسی آن (1)
Expand نظریه ی جبر اقتصادی تاریخ و بررسی آن (2) نظریه ی جبر اقتصادی تاریخ و بررسی آن (2)
Collapse جامعه و تاریخ از نظر قرآن جامعه و تاریخ از نظر قرآن
Expand آیا اخلاق، مطلق است یا نسبی؟ آیا اخلاق، مطلق است یا نسبی؟
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
مطلب دیگر اینكه حال كه جامعه شخصیت دارد و فرد عضوی است در جامعه، و لازمه ی عضویت این است كه مقداری از استقلال- اگر نگوییم تمام استقلال- از میان برود، چقدر از استقلال از میان می رود؟ آیا واقعاً پیكر است و عضو، و واقعاً فرد هیچ استقلالی از خود ندارد، همین طور كه یك انگشت در بدن هیچ استقلالی از خودش ندارد و صددرصد محكوم جریان كلی بدن است؟ آیا قرآن این اصل را می پذیرد كه فرد صددرصد محكوم جریان كلی جامعه است و عضوی است كه هیچ گونه استقلالی از خود ندارد (قهراً می شود جبر اجتماعی در همه ی شئون و جبر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 428
تاریخ در همه ی شئون) ؟ یا نه، بشر در جامعه حالت نیمه استقلال و نیمه آزاد را دارد؛ یعنی در عین اینكه عضو و محكوم جامعه است، می تواند حاكم بر جامعه ی خودش باشد؛ هم جامعه فرد را تغییر می دهد و بر او تأثیر می گذارد و هم این عضو چون صد درصد استقلالش از بین نرفته است یك خصوصیت و حالتی دارد كه می تواند كل خودش را تغییر بدهد و عوض كند.

مسلّم اسلام به منطق دوم قائل است. می بینید اسلام برای عقل به عنوان یك امری كه در همه حال مناط تكلیف انسان است، و برای وجدان انسانی استقلال قائل است. در هیچ شرطی از شرایط اجتماعی، وضع جامعه را به عنوان یك عذر نمی پذیرد؛ یعنی این حرفی كه امروز شایع است كه تا می گوییم: آقا چرا چنین می كنی؟ می گوید: ای آقا! محیط این جور اقتضا می كند، لازمه ی محیط است، كاری نمی شود كرد، محیط خراب است، محیط فاسد است، از نظر اسلام پذیرفته نیست.

معنای این حرف آن است كه وقتی كه محیط خراب است، من نمی توانم خراب نباشم؛ جبر محیط است، جبر تاریخ است و چاره ای نیست. قرآن این «چاره ای نیست» را در هر شرایطی از شرایط محیطی كه انسان قرار گرفته باشد، نمی پذیرد و لهذا تكیه ی فراوانی روی عقل و تعقل یعنی فكر مستقل بشر دارد، نه اینكه عقل بشر صددرصد ملعبه ی محیط و تاریخ و شرایط جغرافیایی، سیاسی و اقتصادی است. این مسلّم با منطق قرآن جور در نمی آید.

از نظر اسلام به هیچ وجه نمی شود گفت كه فكر انسان، وجدان انسان، اراده ی انسان و ایمان انسان صرفاً یك پرتو و یك مَجلی و یك آیینه ای است كه منعكس كننده ی وضع محیط است. چنین چیزی ابداً نیست. به همین دلیل اسلام روی اخلاق، تربیت، دعوت، تبلیغ، اختیار و آزادی انسانها در اجتماع و امثال اینها تكیه ی فراوانی می كند و بلكه آن را اصل و اساس می داند؛ عزتها و ذلتها را تابع شرایط اختیاری انسانها می داند: یك ملت عزیز شد، چرا؟ خواست عزیز بشود؛ یك ملت ذلیل شد، چرا؟ نخواست عزیز بشود یا خواست ذلیل بشود. این اصلاً منطق قرآن است. این است كه در آن آیات می فرماید: وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ اَلْقُری آمَنُوا وَ اِتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ اَلسَّماءِ وَ اَلْأَرْضِ [1]اگر مردم آن قریه ها (آن مجامع) [2]ایمان می آوردند و راه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 429
تقوا را پیش می گرفتند، بركتهای معنوی و مادی از اطراف بر آنها می ریخت. معلوم می شود كه در هر شرایطی كه آنها قرار گرفته باشند، برای آنها این آزادی را قائل است كه ایمان و تقوا پیدا كنند.
[1] اعراف/96
[2] قریه ها همیشه یعنی مجامع.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است