در
کتابخانه
بازدید : 519790تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه: اسلام و مقتضیات زمان
Expand اسلام و نیازهای زمان (1) اسلام و نیازهای زمان (1)
Collapse اسلام و نیازهای زمان (2) اسلام و نیازهای زمان (2)
Expand طرح اشكال و پاسخ اجمالی طرح اشكال و پاسخ اجمالی
Expand مقام عقل در استنباط احكام اسلامی مقام عقل در استنباط احكام اسلامی
Expand آیا اجتهاد نسبی است؟ آیا اجتهاد نسبی است؟
Expand جبر تاریخ از دو دیدگاه جبر تاریخ از دو دیدگاه
Expand نیروی محرّك تاریخ چیست؟ نیروی محرّك تاریخ چیست؟
Expand نظریه ی جبر اقتصادی تاریخ و بررسی آن (1) نظریه ی جبر اقتصادی تاریخ و بررسی آن (1)
Collapse نظریه ی جبر اقتصادی تاریخ و بررسی آن (2) نظریه ی جبر اقتصادی تاریخ و بررسی آن (2)
Expand جامعه و تاریخ از نظر قرآن جامعه و تاریخ از نظر قرآن
Expand آیا اخلاق، مطلق است یا نسبی؟ آیا اخلاق، مطلق است یا نسبی؟
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
مطلب دیگر كه باز باید روشن بشود این است- یعنی ما مطلب را می شكافیم و فقط به صورت شقوق ذكر می كنیم- كه چرا چنین است؟ یعنی اگر ما این نظریه را قبول كردیم، باید بپرسیم چرا این جور است؟ چرا اقتصاد اصل است و همه چیز دیگر فرع؟ ریشه ی این امر چیست؟ .

برای این امر دو نوع ریشه می شود بیان كرد: یك ریشه، ریشه ی روانی است؛ بگوییم این امر از یك خصلت ذاتی روانی بشر نشأت می گیرد. ریشه ی دیگر مربوط به خصلت ذاتی اقتصاد از یك طرف، و خصلت ذاتی سایر مسائل از طرف دیگر است، چطور؟ .

اگر بگوییم منشأش خصلت روانی است، معنایش این است كه از نظر این فلسفه، انسان موجودی است كه فقط یك غریزه در وجودش اصالت دارد و هیچ غریزه ی دیگر اصالت ندارد، و غریزه ای كه اصالت دارد «تلاش برای معاش» است؛ بشر این جور ساخته شده است. همان طور كه گیاهان یك ساختمان مخصوص دارند و حیوانات یك ساختمان مخصوص دارند، ساختمان انسان هم این گونه است. آنچه كه در وجود انسان اصیل است، تلاش برای معاش است و هر چیز دیگر با هر رنگ دیگر كه انسان داشته باشد، روح و باطن و ریشه اش باز نوعی تلاش برای معاش است؛ یعنی ممكن است تجلّیاتی در انسان وجود داشته باشد كه آدمی در ابتدا نمی داند كه این برای چیست، خیال می كند كه امر مستقل و جداگانه ای است، ولی اگر آن را بشكافد می بیند این هم از همان تلاش معاش ریشه می گیرد.

مثلاً انسان رفیقی پیدا می كند، در عالم دوستی و رفاقت این جور خیال می كند كه ما با فلان كس دوست هستیم. چرا دوست هستید؟ همدیگر را دوست داریم و به خاطر اینكه یكدیگر را دوست داریم، معاشرت می كنیم، جلسات تشكیل می دهیم، به خانه ی یكدیگر می رویم. ولی اگر روان بشر را بشكافند [معلوم می شود كه ] دوستی هم اصالت ندارد. انسان شخصی را دوست دارد كه دوستی او برای معاشش مفید باشد. از همان لحظه ای كه دوستی با یك دوست برای معاش انسان مفید نبود،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 407
تدریجاً این دوستی رو به خاموشی می رود و بعد از بین می رود. امور دیگر نیز از همین قبیل است.

اگر این حرف را بگویند، جوابش را چه مرجعی باید بدهد؟ جواب این حرف را علم روان شناسی باید بدهد كه كارش تحقیق درباره ی غرایز بشر است. قدر مسلّم روان شناسی این نظریه را نمی پذیرد. علم امروز و روان شناسی امروز این نظریه را نمی پذیرد كه در وجود بشر تنها یك غریزه ی اصیل وجود دارد و آن همان غریزه ی تلاش برای معاش است. حتی افرادی هم كه افكار مادی دارند، منكر این حرف اند.

راسل معتقد است كه سه غریزه در وجود انسان اصالت دارد: یكی همین غریزه ی تلاش برای معاش، دیگر غریزه ی جنسی و سوم غریزه ی برتری طلبی و قدرت طلبی.

دیگران برای حقیقت جویی در انسان اصالت قائلند؛ یعنی معتقدند انسان به حسب سرشت و فطرت، حقیقت جو، كاوشگر و علم طلب آفریده شده است.

بنابراین برای علم اصالت قائل هستند، برای هنر و زیبایی و اخلاق و مذهب اصالت قائل هستند. یا اگر نگوییم كه به طور كلی چنین نظریاتی هست، لااقل در علم امروز این مسائل مطرح است و هنوز اینها به یك مرحله ی قطعی نرسیده است كه غرایز اصیل بشر چیست؟ دانشمندترین دانشمندان هم در این مسائل اختلاف نظر دارند. مثلاً بعضی می گویند مذهب یك غریزه ی اصیل در انسان است و بعضی می گویند نیست.

پس مطلب به این سادگی نیست كه ما آن را به صورت یك فلسفه بیان كنیم و بعد بگوییم: لیس الاّ و غیر از این هم چیزی نیست.

این مبتنی بر یك مسئله ی علمی است. این آقایان كه خودشان بیش از دیگران سنگ علم را به سینه می زنند و فلسفه ی خودشان را یك فلسفه ی علمی و مبتنی بر علم می دانند، پس لااقل مبنای علمی نظریه شان را علم باید قبول كند. ولی علم چنین چیزی را تأیید نمی كند. شاید هیچ روان شناسی در دنیا نباشد كه برای انسان فقط یك غریزه قائل باشد، غریزه ی تلاش برای معاش.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است