در
کتابخانه
بازدید : 519899تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه: اسلام و مقتضیات زمان
Expand اسلام و نیازهای زمان (1) اسلام و نیازهای زمان (1)
Collapse اسلام و نیازهای زمان (2) اسلام و نیازهای زمان (2)
Expand طرح اشكال و پاسخ اجمالی طرح اشكال و پاسخ اجمالی
Expand مقام عقل در استنباط احكام اسلامی مقام عقل در استنباط احكام اسلامی
Expand آیا اجتهاد نسبی است؟ آیا اجتهاد نسبی است؟
Collapse جبر تاریخ از دو دیدگاه جبر تاریخ از دو دیدگاه
Expand نیروی محرّك تاریخ چیست؟ نیروی محرّك تاریخ چیست؟
Expand نظریه ی جبر اقتصادی تاریخ و بررسی آن (1) نظریه ی جبر اقتصادی تاریخ و بررسی آن (1)
Expand نظریه ی جبر اقتصادی تاریخ و بررسی آن (2) نظریه ی جبر اقتصادی تاریخ و بررسی آن (2)
Expand جامعه و تاریخ از نظر قرآن جامعه و تاریخ از نظر قرآن
Expand آیا اخلاق، مطلق است یا نسبی؟ آیا اخلاق، مطلق است یا نسبی؟
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
اول آن بحث كلی را عرض می كنیم. نظریه ای كه بیش از هر نظریه ی دیگری لازمه اش این است كه هیچ ایدئولوژی ای ثابت و دائم و جاوید نباشد، نظریه ی ماركسیستها و به طور كلی نظریه ی ماتریالیستهاست درباره ی انسان از دو نظر: یكی از نظر خواسته های انسان و به عبارت دیگر غرایز اصلی انسان، و آن اینكه انسان- كه بدون شك تاریخ را انسان به وجود می آورد- تحت چه نیرویی است؟ یعنی نیروهای اصلی حاكم بر غرایز انسان چیست؟ و دیگر از نظر فكر انسان كه آیا نفس فكر، یك پدیده ی مادی و تابع قوانین مادی عالم است كه با تغییر شرایط مادی جبراً فكر هم باید تغییر كند؟ و به اصطلاح عقل به هیچ عنوان اصالت ندارد؟ از ماده و شرایط مادی استقلال ندارد كه با تغییر شرایط مادی، عقل و فكر یا اصول عقلانی و اصول فكری ثابت باشند؟ .

می دانیم كه ماركسیستها براساس نظریه ی ماتریالیستی خودشان از دو نظر [قائل به جبر تاریخ هستند] : هم از این نظر كه انسان را یك موجود صد درصد مادی می دانند و هم از این نظر كه انسان را از نظر خواسته ها مادی می دانند؛ یعنی خواسته و هدف اصلی انسان در جهان و زندگی همان منافع است؛ انسان بالضروره و به حكم سرشت خودش منفعت جو و منفعت پرست آفریده شده. البته منفعت را می توانیم به یك معنایی تعمیم بدهیم، یعنی «خیر» ولی مقصود آن خیری كه حكما می گویند نیست كه آن را حتی به امور غیر مادی تعمیم می دهند [بلكه مقصودشان ] همان اموری [است ] كه قابل تبدیل و مبادله است؛ یعنی امور مادی، اموری كه بشود با پول خرید و فروخت و تبدیل كرد و خلاصه امور اقتصادی. هرچیز دیگر كه شما فكر كنید از قبیل فرهنگ، اخلاق، دین، هنر، هیچ یك از اینها برای انسان اصالت ندارد، بلكه اینها طفیلیهایی هستند برای مسائل اقتصادی بشر. زیربنا مسائل اقتصادی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 341
است و اینها روبناست، در واقع تجلیاتی است از آن خواسته ها و از آن زیربنا و از آن تشكیلاتی كه بر زندگی مادی بشر حكمفرماست، و چون شرایط مادی زندگی تغییر می كند [یعنی ] زیربنا تغییر می كند، همه چیز تغییر می كند، فكر تغییر می كند، اصول فكری و حتی اصول اولیه ی فكری عوض می شود. اصول اولیه ی فكر انسان- كه آنها را بدیهیات اولیه می شمارد- اصالتی ندارد. آن زیربنا كه تغییر كرد، اصول اولیه و ثانویه ی فكر و قوانین و مقررات، خود به خود و جبراً- نه به طور اختیاری- عوض می شود، نمی تواند ثابت بماند. وجدان انسان- چه وجدان فلسفی اش، چه وجدان اخلاقی اش، چه وجدان هنری اش و هر وجدانی كه برای انسان در نظر بگیرید- با تغییر شرایط اقتصادی تغییر می كند و طبعاً مقرراتی كه انسان در هر زمینه وضع بكند از جمله در زمینه ی خود اقتصاد، شرایط كه عوض می شود، مقرراتی كه متناسب با شرایط قبلی است باید عوض شود و سایر چیزها هم خود به خود تغییر می كند.

این همان چیزی است كه اینها امروز از آن به «جبر تاریخ» تعبیر می كنند.

راجع به جبر تاریخ كلمه ای عرض می كنم. جبر تاریخ یعنی ضرورتی كه لازمه ی شرایط تاریخی است. این همان پیاده شدن قانون علیت در تاریخ و سرگذشت بشر است. مثلاً یك وقت هست كه شما می خواهید قانون علیت را در مسائل جوّی پیاده كنید، این جبر در مسائل جوّی است. قانون علیت یعنی هر معلولی تابع شرایط خاص و علل معین است كه با پیدایش آن علل، پیدایش آن معلول قطعی و ضروری و حتمی و لایتخلّف است و با نبودن آن علل، پیدایش آن معلول محال و ممتنع است. این، معنی جبر و قانون علیت.

یك وقت ما قانون علیت را در مسائل جوّی پیاده می كنیم، یك وقت در معادن پیاده می كنیم، یك وقت در گیاهان و یك وقت در حیوانات. یك وقت هم هست كه آن را در زندگی انسان پیاده می كنیم. در این صورت اگر آن را به مفهوم مطلق در نظر بگیریم، حرفی است غیرقابل انكار؛ یعنی تاریخ انسان از قانون علیت خارج و مستثنی نیست.

اینكه قرآن مجید در مورد سنتها [سخن می گوید] و بالخصوص كه سنتها را در تاریخ بشر پیاده می كند و می گوید: فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اَللّهِ تَبْدِیلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اَللّهِ تَحْوِیلاً [1]
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 342
این تعبیر دیگری است از همان جبر تاریخ، یعنی سنن لایتغیّر در زندگی بشر. اینكه قرآن می گوید: إِنَّ اَللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ [2]كه سرنوشت بشر را به وضع روحی و فكری و اخلاقی خود بشر مربوط می كند و [می گوید] تا این تغییر نكند محال است آن تغییر بكند، تعبیر دیگری است از جبر تاریخ.

این مطلب به صورت كلی مورد قبول است، ولی تلقی افراد از جبر تاریخ از دو نظر مختلف است: یكی از این نظر كه علل حاكم بر تاریخ چیست؟ آن كسی كه علت حاكم بر تاریخ را فقط مادیات می داند، جبر تاریخ را هم فقط جبر مادی می داند.

ولی اگر ما معتقد شدیم كه عوامل حاكم بر تاریخ منحصر به جنبه های مادی و بالخصوص اقتصادی زندگی بشر نیست و جنبه های معنوی (معنوی در مقابل این مادی) [3]و عوامل دیگری هم در گردش تاریخ نقش دارند، باز هم قائل به جبر تاریخ هستیم ولی این جبر منحصر به جبر مادی نیست. بنابراین ما جبر تاریخ را نفی و انكار نمی كنیم، ولی اگر جبر تاریخ به مفهوم جبر مادی اقتصادی تاریخ و خلاصه جبر اقتصادی باشد، قابل مناقشه است.

دیگر اینكه معنای جبر تاریخ این است كه تا علل تاریخی هستند، معلولات تاریخی هم جبراً وجود دارند. آن علل تاریخی كه از میان رفت، معلولات تاریخی هم جبراً از میان می روند. ولی خود علل تاریخی چه وضعی دارد؟ آیا علل تاریخی همیشه متغیر است یا علل تاریخی ثابت هم داریم؟ .

اگر ما یك سلسله علل تاریخی ثابت ناشی از سرشت انسان داشته باشیم، قائل به سرشت برای انسان بشویم و این سرشت را ثابت بدانیم و طبعاً این سرشت ثابت تأثیری در سرنوشت انسان داشته باشد، در این صورت جبر تاریخ ثبات را ایجاب می كند نه تغییر را؛ یعنی چنین نیست كه باز ما خیال كنیم لازمه ی جبر تاریخ حتماً تغییر است. معنای جبر تاریخ همان قانون علیت است. معلول تا علتش باقی است، باقی است؛ علتش كه معدوم شد، قطعاً معدوم می شود.

حال ما ببینیم علل تاریخی چه وضعی دارند. بدون شك بعضی از علل تاریخی متغیر و بعضی از علل تاریخی ممكن است ثابت باشند. از كلمه ی «تاریخ»
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 343
نباید حتماً مفهوم تغیّر را فهمید. علل تاریخ یعنی علل حاكم بر زندگی بشر در تاریخ.
[1] فاطر/43
[2] رعد/11
[3] [مقصود جنبه های معنوی در مقابل جنبه های اقتصادی است. ]
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است