در
کتابخانه
بازدید : 519750تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه: اسلام و مقتضیات زمان
Expand اسلام و نیازهای زمان (1) اسلام و نیازهای زمان (1)
Collapse اسلام و نیازهای زمان (2) اسلام و نیازهای زمان (2)
Expand طرح اشكال و پاسخ اجمالی طرح اشكال و پاسخ اجمالی
Expand مقام عقل در استنباط احكام اسلامی مقام عقل در استنباط احكام اسلامی
Collapse آیا اجتهاد نسبی است؟ آیا اجتهاد نسبی است؟
Expand جبر تاریخ از دو دیدگاه جبر تاریخ از دو دیدگاه
Expand نیروی محرّك تاریخ چیست؟ نیروی محرّك تاریخ چیست؟
Expand نظریه ی جبر اقتصادی تاریخ و بررسی آن (1) نظریه ی جبر اقتصادی تاریخ و بررسی آن (1)
Expand نظریه ی جبر اقتصادی تاریخ و بررسی آن (2) نظریه ی جبر اقتصادی تاریخ و بررسی آن (2)
Expand جامعه و تاریخ از نظر قرآن جامعه و تاریخ از نظر قرآن
Expand آیا اخلاق، مطلق است یا نسبی؟ آیا اخلاق، مطلق است یا نسبی؟
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
این، مسئله ای است كه در میان متكلمین اسلامی به یك شكل طرح شده است و در میان فلاسفه ی قدیم و جدید به شكل دیگر. بعضی متكلمین خودشان را «مخطِّئه» می نامند و بعضی دیگر «مصوِّبه» . متكلمین شیعه می گویند ما مخطّئه هستیم. بعضی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 323
از متكلمین اهل تسنن- نه همه- معتقد به تصویب بودند. این تصویب و تخطئه معنایش این است: مخطّئه معتقد بودند كه متن واقعی اسلام (حكم اللّه واقعی) یك چیز بیشتر نیست. ما كه استنباط می كنیم، ممكن است استنباط ما صحیح و مطابق با واقع باشد و ممكن است خطا و اشتباه باشد. اجتهاد مجتهد ممكن است صحیح باشد، ممكن است غلط باشد. می گفتند پیغمبر هم فرموده است: لِلْمُصیبِ اَجْرانِ وَ لِلْمُخْطِئِ اَجْرٌ واحِدٌ. .

ولی مصوّبه اجتهاد را به شكل دیگری تحلیل می كردند. می گفتند هر مجتهدی هر جور كه استنباط می كند، واقعیت همان است؛ یعنی واقعیت امری است نسبی. اگر من در این مسئله اجتهاد می كنم كه فلان چیز حلال است، نسبت به من واقعاً حلال است، برای من غیر از این چیزی نیست، و اگر دیگری استنباط می كند كه فلان چیز حرام است، برای او و نسبت به او واقعاً حرام است و یك واقعیتی سوای آنچه كه این یا آن اجتهاد كرده وجود ندارد. و در زمانهای مختلف اگر اجتهادها تغییر كرد، مثلاً زمانی مجتهدین به شكلی اجماع و اتفاق كردند كه حكم این است، در آن زمان واقعاً حكم همان بوده كه آنها اجتهاد كردند و در زمانهای دیگر كه اجتهادها تغییر می كند و مجتهدین جور دیگری استنباط می كنند باز واقعیت همان است كه آنها اجتهاد كرده اند، حال علل تغییر اجتهاد هرچه می خواهد باشد مثلاً تغییر یا پیشرفت فرهنگها باشد. اجتهاد و واقعیت مساوی با یكدیگر است و مانعی ندارد كه اسلام در آنِ واحد راجع به یك موضوع صد جور حكم داشته باشد از باب اینكه ما صد جور اجتهاد داریم.

مخطّئه می گفتند این حرفها یعنی چه؟ ! واقعیت یك چیز بیشتر نیست. اجتهادها مختلف است؛ از این اجتهادهای مختلف حداكثر یكی درست است و باقی همه اشتباه و غلط.

در مسائل علمی و مسائل فلسفی هم عین همین مطلب در یونان قدیم مطرح بوده. سوفسطاییها می گفتند: مقیاس همه چیز، انسان است. حقیقت و واقعیت مطلقی وجود ندارد. واقعیت نسبت به هركس همان جوری است كه او استنباط می كند. این را در محسوسات هم می گفتند و اتفاقاً در محسوسات شاید بهتر هم هست. اگر درست هم باشد، در محسوسات درست است. می گفتند: مثلاً ما می گوییم گرمی و سردی. گرمی و سردی واقعیتی نیست، نسبت به افراد است. یك
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 324
چیز برای فردی گرم است و برای فرد دیگری سرد. سردی واقعیِ مطلق و گرمی واقعیِ مطلق نداریم كه بگوییم اگر كسی شیئی را گرم احساس می كند و دیگری سرد، واقعیتْ یك چیز است و حداكثر یكی از ایندو درست است؛ این جور نیست.

و مثال می زدند كه اگر یكی دستش را در آب داغ فرو ببرد و دیگری در آب سرد، بعد آب نیم گرمی بیاوریم و هر دو دستشان را در آن آب فرو ببرند، آن كه دستش در آب داغ بوده احساس سردی می كند و آن كه دستش در آب سرد بوده احساس گرمی؛ دو احساس مختلف. واقعیت چطور است؟ این آب نیم گرم برای یكی سرد است و برای دیگری گرم، خودش هم واقعیتی ندارد. و حتی اگر كسی یكی از دستانش را در آب داغ كرده باشد و دیگری را در آب سرد، بعد هر دو را در آب نیم گرم ببرد، با دو دستش دو جور احساس می كند.

این بود كه اساساً می گفتند هیچ چیزی واقعیت مطلق ندارد. از اینجا مسئله ی تغیّر علم به مفهوم واقعی آن، یعنی تغیّر حقیقت- نه آن گونه كه ما می گوییم یعنی توسعه ی علم- مطرح شد. تغیّر علم یكی به مفهوم توسعه ی علم است. چون علم درباره ی مسائلی اظهارنظر می كند. هر اظهارنظر را اگر تجزیه كنیم، چند جزء می شود. ممكن است یك جزئش صحیح باشد، یك جزئش غلط. در عصر بعد تصحیح می شود، یعنی غلطهایش اصلاح می شود. این، تكامل علم است. آنها می گفتند «علم متكامل است» به معنای این است كه اصلاً حقیقت، متكامل است؛ یعنی در هر زمانی علم، حقیقت است و در زمان دیگر همان حقیقت، غیر حقیقت است؛ یعنی آنچه كه در قرن پیش حقیقت بوده، در این قرن حقیقت نیست ولی در قرن پیش واقعاً حقیقت بوده. خود حقیقت متغیر است. خود علمِ مطابق با واقع، همان جزئی كه می گویید «مطابق با واقع» ، دارد تغییر می كند نه اینكه یك جزء صحیح بوده، یك جزء غلط و معنی تكامل علم این است كه غلطهایش اصلاح می شود. صحبت اصلاح شدن غلط نیست. صحیحِ در یك زمان، غلطِ در زمان دیگر است.

این بیانی هم كه آقای مهندس كردند، اگر درست دقت كنیم برمی گردد به همان حرف مصوّبه ی ما نسبت به احكام اسلامی و به حرف قائلین به نسبی بودن علوم در زمان جدید یا سوفسطاییان قدیم كه اصلاً منكر یك واقعیت بودند و می گفتند چون این علمِ مطابق با واقع غلط است پس ملاك علم، غیر از مطابقت با واقع چیز دیگری است، لذا مانعی ندارد كه حقیقت متغیر باشد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 325
ما عرض می كنیم این جور نیست كه واقعیت به حسب استنباطها تغییر بكند.

می گویند:

در زمانی می گفتند مالكیت درست است و در زمان دیگر استنباطها تغییر كرد و گفتند مالكیت دزدی است.

این را به حساب تغییر گذاشتند. این جور نیست. مالكیت یا حق است و در همه ی زمانها حق است- و آنچه حق است در همه ی زمانها حق است- یا دزدی است و از همان قدیم الایام دزدی بوده، نه اینكه در آن زمان دزدی نبوده حالا دزدی شده.

البته هیچ كس نمی گوید مالكیت مطلقاً حق است. باید بگوییم: شما مالكیت را تعریف كن. اگر گفت: هركسی مالك چیزی است كه خودش تولید كرده یا دیگری برای او تولید كرده یا اگر كسی چیزی را تولید كرد و بعد به شخص دیگری منتقل كرد، آن شخص دیگر مالك می شود؛ این [تعریف ] یا درست است یا نادرست. اگر درست است، از همان صدهزارسال پیش درست بوده و اگر هم نادرست است، از همان صدهزارسال پیش نادرست بوده، نه اینكه در یك زمان درست بوده و در زمان دیگر نادرست. بله، چیزهای دیگری به نام مالكیت داریم كه اینها هم اگر نادرست است، از همان صدهزارسال پیش نادرست بوده است.

اگر مثلاً گفتیم: اینكه یك آدم سرمایه اش و نیروی یك عده افراد دیگر را به كار بیندازد و با كمك این سرمایه و نیرو، ثروت جدیدی به دست بیاورد، آن سود اضافی به كار كارگر تعلق پیدا می كند نه به سرمایه ای كه در اینجا هست؛ اگر این حرف درست است، از صدهزارسال پیش درست بوده، منتها امروز این حقیقت را كشف كرده اند. در گذشته نمی دانستند، خیال می كردند كه هم كار، مولّد سود است و هم سرمایه. همان طور كه قدیم خیال می كردند آب یك عنصر بسیط است، بعد كشف كردند كه خیر، آب یك عنصر مركّب است، نه اینكه در قدیم آب بسیط بود امروز مركّب شد. آب در صدهزارسال پیش هم مركّب بود ولی نمی دانستند و خیال می كردند بسیط است. امروز كشف كردند كه از اول عالم، آب مركّب بوده.

اینجا هم عیناً همین جور است. خیال می كردند كه سرمایه و كار، هر دو
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 326
می توانند مولّد سود باشند كه اسلام هم مضاربه را بر همین اساس تأسیس كرده و می گوید:

می شود یك نفر سرمایه بدهد و دیگری كارش را بگذارد، این كار و سرمایه با همدیگر تركیب بشوند، او عامل مضاربه بشود، بعد هر سودی كه به دست آوردند طبق قرارداد میانشان تقسیم می شود. البته اسلام تعیین نكرده كه چه مقدار از سود مال سرمایه است، چه مقدار مال كار، گفته تابع قرارداد است. ولی وقتی گفته تابع قرارداد است، معلوم می شود اصل این مطلب را كه سرمایه هم در ایجاد سود تأثیر دارد قبول كرده است.

این مطلب اگر درست است، از صدهزارسال پیش درست بوده. اگر هم غلط است و امروز كشف كرده اند، از اساس غلط بوده، نه اینكه در سابق درست بوده و امروز غلط شده است. اگر ایرادی در این مسائل باشد نه از این نظر است كه متغیر شده، بلكه به این خاطر است كه آن حكم غلط بوده؛ در قدیم غلط بوده، امروز هم غلط است. ما اگر جوابی به این حرف داشتیم، جواب می دهیم كه خیر، این حرف درست نیست كه «سود فقط مولود كار است» ، سرمایه هم می تواند مولّد باشد؛ و اگر نتوانستیم جواب بدهیم، در مسئله ی دیگری غیر از مسئله ی تغیّر زمان و مقتضیات زمان نتوانسته ایم جواب بدهیم.

از این مسئله عجالتاً می گذریم، گو اینكه مسئله ی فوق العاده مهمی است و بارها طرح شده و طرح خواهد شد و یك مسئله ی مد روزی هم هست. چون تكامل علم را به این شكل تفسیر می كند، قهراً تكامل حقوق را هم به این عنوان كه نفس واقعیت حقوق تغییر می كند، تفسیر می كند.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است