در
کتابخانه
بازدید : 519782تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه: اسلام و مقتضیات زمان
Expand اسلام و نیازهای زمان (1) اسلام و نیازهای زمان (1)
Collapse اسلام و نیازهای زمان (2) اسلام و نیازهای زمان (2)
Expand طرح اشكال و پاسخ اجمالی طرح اشكال و پاسخ اجمالی
Collapse مقام عقل در استنباط احكام اسلامی مقام عقل در استنباط احكام اسلامی
Expand آیا اجتهاد نسبی است؟ آیا اجتهاد نسبی است؟
Expand جبر تاریخ از دو دیدگاه جبر تاریخ از دو دیدگاه
Expand نیروی محرّك تاریخ چیست؟ نیروی محرّك تاریخ چیست؟
Expand نظریه ی جبر اقتصادی تاریخ و بررسی آن (1) نظریه ی جبر اقتصادی تاریخ و بررسی آن (1)
Expand نظریه ی جبر اقتصادی تاریخ و بررسی آن (2) نظریه ی جبر اقتصادی تاریخ و بررسی آن (2)
Expand جامعه و تاریخ از نظر قرآن جامعه و تاریخ از نظر قرآن
Expand آیا اخلاق، مطلق است یا نسبی؟ آیا اخلاق، مطلق است یا نسبی؟
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
عرض كنم ولایتی كه پدر دارد ولایت مطلق نیست. در مال هم همین جور است؛ یعنی پدر كه ولیّ فرزند است، مثل وكیل است. وكیل باید برطبق مصالح موكّلش عمل كند، ولیّ هم باید برطبق مصالح فرزندانش عمل كند. فرض كنید مصلحت خاصی پیدا شده كه پدر می بیند الآن مصلحت این پسر صغیر ایجاب می كند كه این
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 315
زن را برایش عقد كند یا مصلحت این دختر صغیر ایجاب می كند كه او را شوهر بدهد، ولی برای رعایت مصلحت می تواند [چنین كند] نه دلبخواهی. بعد این مسئله پیش می آید كه بسیار خوب، ولیّ براساس مصلحتی كه خودش فكر می كند، این كار را كرد. اما دختر وقتی كه بزرگ شد، می بیند این [ازدواج ] مطابق مصلحتش نیست. تازه می شود مثل خیلی ازدواجهایی كه خود دخترها تصمیم می گیرند، بعد هم پشیمان می شوند. این اشكالی است كه در تمام طلاقها وجود دارد. حال اگر دختری مثل هزاران دختر دیگر یك دل نه صد دل عاشق كسی شد و علی رغم همه ی توصیه ها ازدواج كرد، بعد فهمید صددرصد اشتباه كرده، تكلیف چیست؟ .

ما این [موضوع ] را در مقالاتی كه زمانی در «زن روز» می نوشتیم بحث كرده و گفته ایم درست است كه اسلام حق طلاق را به زن نداده است- كه روی یك اساس منطقی خیلی عجیبی هم هست- ولی مواردی هم داریم كه به آنها «طلاق قضایی» گفته می شود؛ یعنی اگر در جایی ازدواج به شكلی درآمد كه دیگر مصلحت خانواده این نیست كه [پیمان زناشویی باقی ] بماند و مرد هم لجاجت می كند و زن را طلاق نمی دهد، حاكم شرعی می تواند زن را طلاق بدهد. دیگر فرق نمی كند كه این زن با اختیار خودش همسر این مرد شده یا پدرش روی مصلحتی كه واقعاً تشخیص می داده [1]او را به عقد وی درآورده است.

پس تازه مطلب منتهی می شود به طلاق قضایی. این جور نیست كه راه صددرصد بسته شده باشد. البته من اقرار و اعتراف می كنم كه فقها در مورد طلاق قضایی همیشه حرفش را می زنند ولی عملاً درمی روند. خیلی كم اتفاق افتاده مواردی كه یك فقیه به آن ولایت فقیهانه ای كه دارد عمل كرده باشد. خود فقیه در موارد خاصی نوعی ولایت دارد. بسیاری- حتی از معاصرین ما- این فتوا را صریح گفته اند، ولی در عمل كم اتفاق افتاده.

این قضیه را مرحوم آقا میرزا سیدعلی كاشی كه اهل كاشان بود، از پدرش- كه شاگرد مرحوم میرزای شیرازی بوده- در همین تهران نقل كرد كه در زمان میرزای شیرازی زن و شوهری بودند- ظاهراً شوهر روحانی و اهل علم بوده- كه كار ازدواجشان به شقاقی كشیده شده بود و هرچه می كردند، اصلاح نمی شد. دائماً هم
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 316
می آمدند نزد مرحوم میرزا شكایت می كردند. مرحوم میرزا افراد زیادی را مأمور كرده بود كه بروید كاری كنید كه آنها اصلاح كنند، ولی آخرش نشد. بر میرزا محرز شد كه این شقاق و اختلاف دیگر قابل اصلاح نیست. روزی در حالی كه میرزا آماده ی درس بود و شاگردها همه جمع شده بودند، یكمرتبه این زن آمد داد و فریاد كرد.

معلوم شد باز جنگی بینشان شروع شده. مرحوم میرزا همان جا به مرحوم آقای صدر- كه اغلب به او می گفته بروید این كار را اصلاح كنید- گفت: آقا برو طلاقش را بده. مرحوم آقای صدر خیال كرد ایشان می خواهد بگوید برو شوهرش را راضی كن. گفت: آقا، من هركاری می كنم راضی نمی شود. گفت: نمی خواهد، لزومی ندارد، برو من می گویم. رفت و طلاقش داد.

بنابراین تازه مسئله منتهی می شود به طلاق قضایی. ایشان بر این اساس ایراد گرفته اند كه پدر به حكم ولایتی كه دارد هر جور دلش خواست یك كاری انجام می دهد، بعد ازدواج به هر صورتی كه درآمد باید برای ابد باقی بماند و این كار ضد عقل و ضد منطق است. نه، ما [چیزی ] به این صورت نداریم.

- قرار شد آقای كتیرایی مصادیق را بگویند كه نگفتند.

سؤال: مالیات اسلامی زكات است و مواردش هم مشخص است كه به قول یكی از رفقا: فقها اُتل را ول كردند، شتر را گرفتند. آیا با توجه به پیشرفت زمان و علم و تكنیك و اقتصاد، درست است كه زكات به همین صورت باقی بماند و تغییری در آن ایجاد نشود؟ .

من چندین سال است كه روی این موضوع فكر و كار كرده ام. متأسفانه یادداشتهایم الآن در مشهد است.

شما هرچه كه می توانید، مثال پیدا كنید. این بحثهای كلی به جایی نمی رسد.

عمده، مثالهاست. این مثالی كه جنابعالی گفتید مثال تازه ای نیست. اینجا از نظر عقلی كمی نارسایی وجود دارد. شما می گویید: مالیات اسلام زكات است. اسلام گفته زكات. كجای اسلام گفته زكات مالیات است؟ شما چه می دانید كه اسلام زكات را به عنوان مالیات وضع كرده است؟ بعد می گویید چون آن را به عنوان مالیات وضع كرده، چرا بر نُه چیز وضع كرده و مثلاً بر اتومبیل وضع نكرده است؟
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 317
زكات مالیات نیست. زكات در مورد چیزهایی وضع شده كه انسان آنها را با كمك طبیعت به وجود می آورد، آنهم طبیعت سهل و ساده؛ یعنی انسان بالنسبه كار كمی انجام می دهد و طبیعت كار بیشتر را انجام می دهد و [محصول را] مفت و رایگان در اختیار انسان می گذارد. مثلاً گندم كه انسان به وجود می آورد، در قسمت كمی فكر و عمل او دخالت دارد، قسمت بیشتر فعالیت طبیعت است. لذا [اسلام ] به انسان می گوید اینجا كه از سخاوت طبیعت استفاده می كنی، مقداری از آن را باید در راههای دیگری بدهی. اینجا اگر چیزی با موارد زكات قابل قیاس باشد، موارد دیگری مثل برنج است: چرا گندم باید زكات داشته باشد و برنج نداشته باشد؟ این [مسئله ] در سابق هم مطرح بوده. [در جواب ] گفته اند آن سادگی كه در موارد زكات هست، در برنج نیست؛ یعنی به آن سادگی كه گندم به دست می آید برنج [به دست نمی آید] ، برنج كار زیادی می برد، و زكات در واقع به این علت است كه یك مقدار [از چیزی ] را كه طبیعتْ رایگان در اختیارت می گذارد به دیگران بدهی.

مسئله ی مالیات موضوع دیگری است. آن، امر ثابتی نیست؛ امری متغیر و از اختیارات حكومتی است. اسلام كه نگفته فقط به عنوان زكات بگیرید و به غیر از عنوان زكات حق ندارید [چیزی ] از مردم بگیرید. وضع مالیات از اختیارات حاكم شرعی است. او در هر زمانی می تواند برای هر چیزی (اتومبیل، غیر اتومبیل، هرچه باشد) بر طبق مصلحتی كه ایجاب می كند، مالیات وضع كند. این ربطی به زكات ندارد.

بنابراین ایندو را نباید با همدیگر مقایسه كرد كه: زكات مالیات اسلام است و در غیر این موارد هم زكاتی نیست، پس در غیر این موارد مالیاتی نیست، پس اسلام چگونه می تواند با این زكاتها كشور را اداره كند؟
[1] نه از روی هواهای نفسانی؛ اگر از روی هوا باشد از اساس غلط است.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است