در
کتابخانه
بازدید : 519863تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه: اسلام و مقتضیات زمان
Expand اسلام و نیازهای زمان (1) اسلام و نیازهای زمان (1)
Collapse اسلام و نیازهای زمان (2) اسلام و نیازهای زمان (2)
Expand طرح اشكال و پاسخ اجمالی طرح اشكال و پاسخ اجمالی
Collapse مقام عقل در استنباط احكام اسلامی مقام عقل در استنباط احكام اسلامی
Expand آیا اجتهاد نسبی است؟ آیا اجتهاد نسبی است؟
Expand جبر تاریخ از دو دیدگاه جبر تاریخ از دو دیدگاه
Expand نیروی محرّك تاریخ چیست؟ نیروی محرّك تاریخ چیست؟
Expand نظریه ی جبر اقتصادی تاریخ و بررسی آن (1) نظریه ی جبر اقتصادی تاریخ و بررسی آن (1)
Expand نظریه ی جبر اقتصادی تاریخ و بررسی آن (2) نظریه ی جبر اقتصادی تاریخ و بررسی آن (2)
Expand جامعه و تاریخ از نظر قرآن جامعه و تاریخ از نظر قرآن
Expand آیا اخلاق، مطلق است یا نسبی؟ آیا اخلاق، مطلق است یا نسبی؟
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
مسئله ی دومی كه ایشان ذكر كرده اند این است كه می گویند:
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 306
آنچه مورد گفتگو و تردید است، مفاهیم كلمات و در نتیجه مفاهیم قضایاست كه به تناسب زمان در حركت و تحول است. مفاهیم در تغییر و تحول است و در نتیجه شكل قضایا را نیز ثابت و لایتغیر حفظ نمی كند.

می گویند شكل قضایا تغییر نمی كند ولی مفهوم قضایا تغییر می كند؛ وقتی كه مفهوم قضیه فرق كرد، شكل آن به تبع مفهوم تغییر می كند.

فی المثل دزدی و تجاوز به مال غیر در هر حال نكوهیده و محكوم است.

این، شكل قضیه: دزدی نباید بشود. می گوید این تغییر نمی كند. هیچ وقت در هیچ جایی شكل قضیه عوض نمی شود؛ یعنی زمانی نخواهد آمد كه بگویند دزدی خوب است. ولی خود مفهوم تغییر می كند، یعنی اینكه «دزدی چیست؟ » تغییر می كند. پس دو جور تغییر است: یك وقت ما می گوییم اسلام می گوید دزدی محكوم است و دست دزد باید بریده شود، زمانی نخواهد آمد كه بگویند دزدی خوب است. ولی اینكه «دزدی چیست؟ » تغییر می كند، در زمانی یك معنی می دهد و در زمان دیگر معنی دیگر.

اما «دزدی چیست» با پیشرفت زمان و تكامل انسان و برحسب استنباطی كه فرهنگهای مولود رژیمهای سیاسی و اقتصادی مختلف از آن می كنند، مختلف است. یكی از بزرگان مكتب اقتصادی متمایل به چپ و مرام اشتراكی می گوید: «مالكیت یعنی دزدی» در حالی كه در مكتب سرمایه داری دزدی فرع بر شناختن اصل مالكیت است و بعد از قبول آن می تواند مفهوم پیدا كند.

شكل قضایا تغییر نمی كند ولی به اصطلاح مفهوم موضوع قضایا و مفهوم محمول قضایا تغییر می كند. مثال هم به دزدی ذكر كرده اند. آیا این حرف درست است؟ به نظر ما این حرف- كه خیلی ها هم آن را گفته اند- یك حرف شاعرانه است. چون در زمان ما جزو چیزهایی كه خیلی مد است، مسئله ی تغییر و تحول است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 307
هرچه را كه بگوییم متغیر و متحول است، مثل این است كه حرف نوی گفته ایم، از جمله اینكه بگوییم: مفهوم قضایا تغییر می كند. ما در كتاب اصول فلسفه روی همین مطلب كه طرفداران منطق دیالكتیك می گویند حقیقت متغیر است، بحث كرده ایم. دو مسئله است: یكی اینكه واقعیت یعنی دنیای خارجی متغیر است. دیگر اینكه حقیقت متغیر است؛ یعنی قضایای منطقی راست و درست تغییر می كند. این از آن حرفهایی است كه ما هنوز نتوانسته ایم بفهمیم. واقعیت متغیر است، اما حقیقت چگونه می تواند متغیر باشد؟ یعنی یك قضیه ی راستی كه بیان می كنیم، در طول زمان، خودش تغییر بكند! ما می گوییم حقایق اگر حقایقند برای همیشه راستند و اگر حقایق نیستند برای همیشه دروغند. بله، ممكن است بشر چیزی را زمانی حقیقت بداند ولی بعد بفهمد حقیقت نبوده. مثلاً در گذشته بشر خیال می كرد كه پیدایش شبانه روز از گردش خورشید به دور زمین است. این را حقیقت می دانست، بعد فهمید اشتباه كرده است. این معنایش آن نیست كه حقیقت متغیر است. «متغیر» یعنی یك اصل ثابت هست و تغییر كرده. آنچه كه در گذشته می گفتند اصلاً حقیقت نبود، اشتباه بود، نه اینكه در قدیم حقیقت آن بود و امروز این. معنای «حقیقت متغیر است» این است كه در گذشته آن حقیقت بود، امروز این حقیقت است و همان حقیقتْ خودش تغییر كرده. خیر، در گذشته هم حقیقت آن نبود؛ در گذشته هم آن، باطل بوده است.

در مثال دزدی، آیا واقعاً مفهوم دزدی فرق می كند یا استنباطها فرق می كند؟ استنباطها كه فرق می كند، معنایش این نیست كه همه ی استنباطها درست است ولی یك درستِ متغیری است. نه، ممكن است ده استنباط راجع به یك مفهوم داشته باشیم و یكی از آنها درست باشد، نُه تای دیگر غلط كه همیشه غلط بوده و همیشه هم غلط خواهد بود. فقط یكی از آنها درست است. ممكن است ما در یك زمان چیزی را دزدی بدانیم و در زمان دیگر ندانیم، ولی یا آن كه در آن زمان دزدی می دانیم درست است و این كه امروز دزدی نمی دانیم غلط، و یا آن زمان كه دزدی می دانستیم غلط بود، این زمان كه دزدی نمی دانیم درست است؛ نه اینكه هردو درست است ولی این حقیقت است كه تغییر كرده، دزدی در گذشته آن بود، امروز این شده! .

مفهوم دزدی یك چیز است. دزدی یعنی ربودن حق غیر. ربودن حق غیر،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 308
اصلی است كه هیچ وقت تغییر نمی كند. بله، ممكن است زمانی ما چیزی را حق غیر بدانیم و زمان دیگر ندانیم. ممكن است آن روز، غلط استنباط كرده بودیم و [استنباط] امروز درست باشد یا برعكس. یا گاهی خود حق تغییر می كند، به این معنا كه منشأ دزدی تغییر می كند. باز دزدی عوض نشده، آن محتوا و ماده هم عوض نشده است.

ایشان می گویند یكی از طرفداران مكتب چپ روها گفته است: مالكیت دزدی است. من می گویم اصلاً چیزی كه هیچ وقت نمی تواند مفهوم داشته باشد همین حرف است. ممكن است مالكیت غلط باشد اما نمی تواند دزدی باشد، چون دزدی یعنی ربودن حق غیر. این، فرع بر مالكیت است. ممكن است بگوییم مالكیت، ظلم یا منشأ ظلم است و اصلاً بی اساس و دروغ است، ولی نمی توانید بگویید مالكیت دزدی است، چون دزدی یعنی سلب حقی كه به غیر تعلق دارد یعنی غیر، مالك آن است. اگر مالكیت اساساً در هیچ موردی معنی نداشته باشد- نه فردی و نه اشتراكی- و اساساً هیچ كس مالك هیچ چیزی نباشد، قطعاً دزدی معنی ندارد.

پس این جور نیست كه مفاهیم قضایا تغییر می كند، مثلاً در یك روز چیزی دزدی است و در روز دیگر چیز دیگر. حال گیرم كه تغییر كند. این، بهترین دلیل بر این است كه قانون اسلام عوض نمی شود. قانون اسلام گفته دزدی نباید بشود. شما می گویید در فلان روز آن، دزدی بود و امروز این. بسیار خوب، ما كه می گوییم وضع احكام اسلام به نحو قضایای حقیقیه است همین جا نتیجه می دهد. اسلام می گوید: نباید حق غیر ربوده شود. بعد شما می گویید: در هزار سال پیش، فلان چیز ربودن حق غیر بود ولی امروز تغییر كرده، چیز دیگر ربودن حق غیر است. بسیار خوب، پس موضوع حكم اسلام تغییر كرده نه خود حكم اسلام. این همان چیزی است كه ما می گوییم. اگر چنین چیزی باشد نظر ما را تأیید می كند و اشكالی برای ما به وجود نمی آورد. می گویند:

مكتبهای مختلف با فرهنگهای مختلف، استنباطشان از دزدی مختلف است.

اگر مقصود این است كه دزدی مفهومهای مختلفی دارد و در هر ملتی یك
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 309
مفهوم دارد، یعنی یك مفهوم نسبی است، پس دزدی منهای رژیمهای اجتماعی مفهوم مستقلی ندارد، ما این حرف را قبول نداریم كه در كشورهای سرمایه داری دزدی یك چیز است و در كشورهای غیر سرمایه داری چیز دیگر، یعنی واقعیت دزدی در آنجا یك چیز است و در اینجا چیز دیگر. بلكه دو استنباط است. از این دو استنباط، یكی درست است و دیگری غلط. یا آن استنباط درست است و این استنباط غلط و یا برعكس، نه اینكه چون این دو استنباط فرق می كند پس برای آنها آن دزدی است و برای اینها این.

واقعیت مطلب این است كه یا آن حرف درست است كه «ارزش، صد درصد مولود كار است و غیر از كار هیچ چیز دیگر ایجاد ارزش نمی كند و سودی كه سرمایه دار می برد در واقع محصول كار كارگر است چون معادل آنچه كه باید به او بدهد نمی دهد، كمتر می دهد» و یا درست نیست. اگر این حرف درست است، پس سرمایه داری به هر شكلی كه باشد واقعاً دزدی است، حال استنباطش هرچه باشد غلط است؛ نه اینكه برای آنها دزدی نیست، برای اینها دزدی است؛ اصلاً آن غلط است. و اگر این حرف صد درصد درست نیست كه ارزش را فقط و فقط كار ایجاد می كند و غیر از كار هیچ چیز دیگری ارزش ایجاد نمی كند، پس اینكه اینها گفته اند:

«سرمایه داری دزدی است» غلط است؛ لااقل نوعی از سرمایه داری- البته نه هر سرمایه داری- ممكن است دزدی نباشد.

پس به این معنا ما نمی توانیم این حرف را قبول كنیم كه چون استنباط ملتها مختلف است پس دزدی در میان ملتها مختلف است. دزدی واقعیتش مختلف نیست، یكی از آن استنباطها درست است و یكی غلط.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است