در
کتابخانه
بازدید : 519867تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه: اسلام و مقتضیات زمان
Expand اسلام و نیازهای زمان (1) اسلام و نیازهای زمان (1)
Collapse اسلام و نیازهای زمان (2) اسلام و نیازهای زمان (2)
Expand طرح اشكال و پاسخ اجمالی طرح اشكال و پاسخ اجمالی
Expand مقام عقل در استنباط احكام اسلامی مقام عقل در استنباط احكام اسلامی
Expand آیا اجتهاد نسبی است؟ آیا اجتهاد نسبی است؟
Expand جبر تاریخ از دو دیدگاه جبر تاریخ از دو دیدگاه
Expand نیروی محرّك تاریخ چیست؟ نیروی محرّك تاریخ چیست؟
Expand نظریه ی جبر اقتصادی تاریخ و بررسی آن (1) نظریه ی جبر اقتصادی تاریخ و بررسی آن (1)
Collapse نظریه ی جبر اقتصادی تاریخ و بررسی آن (2) نظریه ی جبر اقتصادی تاریخ و بررسی آن (2)
Expand جامعه و تاریخ از نظر قرآن جامعه و تاریخ از نظر قرآن
Expand آیا اخلاق، مطلق است یا نسبی؟ آیا اخلاق، مطلق است یا نسبی؟
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
ما می خواهیم دو مطلب را بررسی كنیم. یكی اینكه این تشبیه كه می گویند اقتصاد زیربناست، از نظر من اندكی مبهم است؛ یعنی دوجور می شود تفسیر كرد و از خود این تشبیه مقصود را فهمید.

یكی اینكه منظور از زیربنا، طبقه ی زیرین سازمان اجتماع است. سازمانهای مختلف اجتماعی در حكم ساختمانی است كه دارای چندین طبقه است. یك طبقه،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 404
طبقه ی زیرین است و طبقات دیگر طبقات رویین كه بر روی این طبقه ساخته شده است. طبقات رویین به طبقه ی زیرین وابستگی دارند ولی طبقه ی زیرین، آن وابستگی را به طبقات رویین ندارد؛ یعنی اگر تغییر و حركت و انهدامی در طبقه ی پایین رخ بدهد، جبراً در طبقات بالا هم اثر می گذارد ولی اگر در طبقات بالا تغییر و انهدامی رخ بدهد، روی طبقه ی پایین اثر نمی گذارد.

آیا مقصود از اینكه اقتصاد زیربناست این است كه رابطه ی اقتصاد و سایر مسائل، از قبیل رابطه ی طبقه ی پایین ساختمان با طبقه ی بالای ساختمان است؟ اگر مقصود این باشد، این تشبیه بیش از این بیان نمی كند كه با تغییر اقتصاد، سایر شئون تغییر می كند. این تشبیه فقط رابطه ی منفی را بیان می كند و رابطه ی مثبت مسائل اقتصادی را با سایر مسائل بیان نمی كند؛ یعنی این جهت را بیان نمی كند كه همه ی سازمانهای اجتماعی انعكاسی از روابط اقتصادی است و تمام كیفیات و خصوصیاتشان را از اقتصاد دارند، بلكه همین قدر می گوید كه اگر سازمانی بنا شد، با تغییر اقتصاد خود به خود محكوم به تغییر است، اما این را كه اصل به وجود آمدنش هم تابع اقتصاد است یا نه، بیان نمی كند.

این تعبیر را جور دیگری هم می شود تقریر كرد و آن اینكه مقصود از روبنا آن اصطلاح مخصوص معماری است. ساختمان یك اسكلت دارد كه عبارت است از پایه ها (كه مثلاً با آجر، آهن و سیمان بنا می شود) ، سقف و این جور چیزها، و یك روبنا كه بیشتر جنبه ی زینتی و تفنّنی دارد مثل گچی كه روی بنا می كشند، رنگ و روغنی كه می زنند، نقاشی ای كه می كنند، دكورها و امثال اینها.

اگر منظور این آقایان از روبنا و زیربنا- كه زیربنا اقتصاد است و همه چیز دیگر روبنا- این باشد، گذشته از آن جهت كه در تشبیه اول محكوم بود [یعنی حكم شده بود] (یعنی با خرابی طبقه ی پایین، طبقه ی بالا خراب می شود؛ اینجا هم با خرابی اسكلت، زینت و همه ی این حرفها از بین می رود و به قول سعدی اگر خانه از پای بست ویران بود، نقش ایوان دیگر فایده ندارد) یك مطلب دیگر هم فهمیده می شود و آن اینكه غیر از اقتصاد، هرچیز دیگر جنبه ی تفنّنی و ذوقی و غیرضروری دارد؛ یعنی در میان مسائل زندگی بشر، یك سلسله مسائل است كه جزو ضرورتهای زندگی است و آنها خودشان را جبراً بر بشر تحمیل می كنند و حاكم بر بشر هستند و آن، مسائل اقتصادی است؛ سایر مسائلْ جبری و ضروری و حتمی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 405
نیست، تفنّنی و ذوقی است؛ آنها خودشان را بر بشر تحمیل نمی كنند و نمی توانند جبراً بر بشر حكومت كنند، بشر بر آنها حاكم است. پس مسائل اقتصادی مسائلی است كه بر بشر حكومت می كند و او را می گرداند و بشر اجبار دارد كه از آن پیروی كند، و مسائلی غیر از آن از قبیل قانون، فرهنگ، هنر، اخلاق و مذهب، مسائلی است كه اگر هم نبود، نبود. اگر بشر یك وقتی از مسائل ضروری خودش فارغ بشود، به این مسائل هم می پردازد ولی وقتی از آن مسائل فارغ نبود و ضرورتی پیش آمد، همیشه اینها را فدای آن می كند. بنابراین غیر از اقتصاد، همه چیز را باید غیرضروری تلقی كنیم.

درباره ی هنر این حرف، خیلی ساده است؛ می توان گفت كه همین طور است. هنر امری است ذوقی و تفنّنی. بشر فراغتی داشته باشد به كارهای هنری می پردازد.

وقتی كه ذهن و خیالش از همه جا فارغ شد، می رود سراغ این جور مسائل، اما وقتی كه پای ضرورت در میان باشد، همه ی اینها را طرد می كند. آیا فرهنگ هم از همین قبیل است؟ و خصوصاً قانون؛ آیا قانون هم برای بشر یك امر تفنّنی است یا ضروری؟ .

به هرحال این، تعبیر دیگری است از آن تشبیه (زیربنا و روبنا) . اگرچه نسبت به تعبیر اول در این تعبیر نكته ی اضافه ای فهمیده می شود ولی آن نقصی كه در تعبیر اول بود، در این تعبیر هم هست. نقص تعبیر اول این بود كه صاحبان این نظریه می خواهند بگویند كه سایر مسائل پرتو و انعكاسی از مسائل اقتصادی است. تنها از جنبه ی منفی نمی گویند كه با از بین رفتن اینها، آنها از بین می روند؛ بلكه می خواهند بگویند اخلاق، هنر، مذهب و قانون در هر اجتماعی، انعكاسی است از روابط اقتصادی آن اجتماع، به طوری كه اگر برای یك جامعه شناس بیان كنند كه در فلان جامعه این قانون حكومت می كند، مردمش چنین اخلاقی دارند و مذهبش این جور است، او فوراً می تواند زیربنا را نشان دهد، بگوید: هان، این جور اخلاق و هنر و فكر نشان می دهد كه نظام اقتصادی اینها چنین نظامی است؛ و متقابلاً اگر نظام اقتصادی جامعه ای را برای یك جامعه شناس بیان كنند، حدس می زند كه جامعه ای كه دارای چنین اقتصادی است، حتماً هنرش هم این است، اخلاقش هم این است، قانون و فرهنگش هم این است؛ یعنی تا این مقدار تبعیت و وابستگی قائلند، در حالی كه آن تعبیر از آن تشبیه، از این نظر مطلب را نمی رساند. ولی لزومی ندارد كه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 406
یك تشبیه كه از طرف افرادی ابراز می شود، مبیّن تمام خصوصیات نظریاتشان باشد؛ نظریاتشان را در حرفهایشان گفته اند.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است