در
کتابخانه
بازدید : 519797تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه: اسلام و مقتضیات زمان
Expand اسلام و نیازهای زمان (1) اسلام و نیازهای زمان (1)
Collapse اسلام و نیازهای زمان (2) اسلام و نیازهای زمان (2)
Collapse طرح اشكال و پاسخ اجمالی طرح اشكال و پاسخ اجمالی
Expand مقام عقل در استنباط احكام اسلامی مقام عقل در استنباط احكام اسلامی
Expand آیا اجتهاد نسبی است؟ آیا اجتهاد نسبی است؟
Expand جبر تاریخ از دو دیدگاه جبر تاریخ از دو دیدگاه
Expand نیروی محرّك تاریخ چیست؟ نیروی محرّك تاریخ چیست؟
Expand نظریه ی جبر اقتصادی تاریخ و بررسی آن (1) نظریه ی جبر اقتصادی تاریخ و بررسی آن (1)
Expand نظریه ی جبر اقتصادی تاریخ و بررسی آن (2) نظریه ی جبر اقتصادی تاریخ و بررسی آن (2)
Expand جامعه و تاریخ از نظر قرآن جامعه و تاریخ از نظر قرآن
Expand آیا اخلاق، مطلق است یا نسبی؟ آیا اخلاق، مطلق است یا نسبی؟
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
عبارتی است از اقبال لاهوری كه عبارت بسیار خوبی است. اقبال از جمله كسانی است كه توجه فوق العاده ای به مسئله ی اسلام و مقتضیات زمان كرده از هر دو جهت؛ یعنی هم متوجه بوده كه اصلاً بشریت و تمدن به یك سلسله قوانین ثابت نیاز دارد و بدون آن، ترقی امكان پذیر نیست، و هم توجه داشته است كه برخلاف آنچه كه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 284
بعضی تصور می كنند این طور نیست كه قوانین اسلام همیشه یكنواخت و یكجور است و در زمانها و مكانهای مختلف به یك شكل اجرا می شود.

در كتابی كه به نام احیای فكر دینی در اسلام از او منتشر و ترجمه شده است- و كتاب عمیقی است- از اجتهاد به «نیروی محرّكه ی اسلام» تعبیر می كند. در نظر او نیروی محرّكه ی اسلام اجتهاد است.

این، سخن جدیدی نیست. از هزارسال پیش، ما عباراتی به همین معنا و مضمون داریم كه علمای اسلام اجتهاد را به عنوان نیروی محرّكه ی اسلام معرفی كرده اند.

می گوید:

اجتماعی كه بر چنین تصوری از واقعیت بنا شده باشد [1]، باید در زندگی خود مقوله های ابدیت و تغییر را با هم سازگار كند.

[مقصودش این است كه ] در جامعه باید این دو خصوصیت باشد: از یك جنبه ابدیت و ثبات و از جنبه ی دیگر تغییر، از یك وجهه ثابت و از وجهه ی دیگر متغیر. او معتقد نیست به جامعه ای كه از هر وجهه ای باید ثابت باشد، و هم معتقد نیست به جامعه ای كه آنچه بر آن حكومت می كند فقط تغییر باشد و هیچ وجهه ی ثابت نداشته باشد.

بایستی كه برای تنظیم حیات اجتماعی خود اصولی ابدی در اختیار داشته باشد؛ چه آنچه ابدی و دائمی است، در این جهان تغییر دائمی جای پای محكمی برای ما می سازد. ولی چون اصول ابدی به این معنا فهمیده شوند كه معارض با هر تغییرند، یعنی معارض با آن چیزی هستند كه قرآن آن را یكی از بزرگترین «آیات» خدا می داند (كه همان تغییر باشد) آن وقت سبب آن می شوند كه چیزی را كه ذاتاً متحرك است از حركت باز دارند.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 285
شكست اروپا در علوم سیاسی و اجتماعی، اصل اول را مجسم می سازد (یعنی اینكه نمی خواهد به هیچ امر ابدی اعتراف كند) و بی حركتی اسلام در ظرف مدت پانصد سال اخیر، اصل دوم را مجسم می سازد [2] اصل طرح ما این است كه نه اسلام در ذات خودش به طور مطلق نامتغیر است (یعنی هیچ جنبه ی تغییر در آن وجود ندارد) و نه زمان و شرایط زمان این طور است كه جبراً همه چیز در آن تغییر می كند و باید هم تغییر كند. نه، بعضی چیزهاست كه تغییر نمی كند و یا لااقل باید تغییر نكند؛ یعنی ما باید جلو تغییرش را بگیریم و آن را ثابت نگه داریم تا حركت در مدار آن قرار بگیرد.

ما اول قسمت مربوط به اسلام را عرض می كنیم تا ببینیم در اسلام چه خصوصیاتی هست كه با آنكه نسخ نمی پذیرد و تغییری كه نسخ باشد در اسلام وجود ندارد، مع ذلك خود اسلام راه را برای تغییر باز كرده است.

یكی از مسائل این است: علمای اسلام (علمای «اصول» ) اصلی دارند، می گویند وضع و تقنین و جعل قوانین اسلامی از نوع قضایای حقیقیه در منطق است، نه از نوع قضایای خارجیه.
[1] [منظور اقبال از «چنین تصوری از واقعیت» جملات پیشین خودش است كه می گوید: چون خدابنیان روحانی نهایی هر زندگی است، وفاداری به خدا، عملاً وفاداری به طبیعت مثالی خود آدمی است. اجتماعی كه بر چنین تصوری. . . ]
[2] احیای فكر دینی در اسلام ، ص 169. [عبارات داخل پرانتز از استاد شهید است. ]
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است