این حدیث را در باب امر به معروف و نهی از منكر نقل كرده اند و مكرر شنیده اید كه
پیغمبر اكرم در حجة الوداع یا در یك حج عمره، آنگاه كه وارد خانه ی كعبه شدند
آمدند كنار در، دست به چارچوب در گذاشتند، یك دست به یك طرف در و یك
دست به طرف دیگر و شروع كردند برای مردم صحبت كردن. صحبت هم راجع به
آینده بود كه چنین می شود، چنان می شود. از آن جمله فرمودند: زمانی خواهد آمد
كه مردم امر به معروف و نهی از منكر نمی كنند. سلمان حاضر بود، فرمود: یا
رسولَ اللّه! آیا چنین چیزی خواهد شد كه مردم ترك امر به معروف و نهی از منكر
بكنند؟ فرمود: بله، بالاتر هم می شود. زمانی خواهد شد كه مردم امر به منكر كنند و
نهی از معروف. باز بیشتر تعجب كرد. گفت: یا رسولَ اللّه! چنین زمانی خواهد آمد كه
مردم چنین كاری بكنند؟ فرمود: از این بالاتر هم خواهد شد. گفت: دیگر از این
بالاتر چیست؟ فرمود: زمانی می آید كه مردم منكر را معروف ببینند و معروف را
منكر؛ یعنی وجدانشان این طور فاسد و خراب می شود، خوب را بد می بینند و بد را
خوب. به عبارت دیگر وجدان انسان مسخ می شود، فطرت مسخ می گردد.
فطرت مسخ شده را به تعبیرات گوناگون به ما گفته اند. یك تعبیرش راجع به
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 262
همین امر به معروف و نهی از منكر بود. تعبیر دیگری هم هست راجع به دل. در
حدیث است كه دل انسان نقطه ی سفیدی است كه در وسط آن نقطه ی سیاهی است.
انسان وقتی كه گناه می كند، آن نقطه ی سیاه افزایش پیدا می كند. هرچه بیشتر گناه كند،
آن نقطه ی سیاه بزرگتر می شود و ممكن است به جایی برسد كه تمام سفیدی دل را
بگیرد و دیگر جز سیاهی در دل نباشد. اما اگر دیگر گناه نكند، توبه كند و كار خیر
انجام دهد، به هر نسبت كه این كار را بكند سیاهی دل كم و سفیدی آن زیاد می شود.
در حدیث دارد كه قلبها سه گونه است: یكی قلب متلألئ و روشن، دیگر قلب
سیاه، و سوم قلب منكوس یعنی وارونه. درباره ی قلب وارونه دارد كه همه چیز را
عوضی می بیند، خوب را بد و بد را خوب می بیند.
پس، از نظر ما درست است كه وجدانها تغییر می كند اما نه به آن معنی كه وجدان
امر متغیری است و وضع ثابتی ندارد، بلكه به معنای اینكه وجدان مانند هر قوّه از
قوای روحانی و جسمانی انسان حالت سلامت دارد و حالت انحراف؛ در حال
انحراف خوب كار نمی كند، عوضی كار می كند. اما مطلب دیگر: