حال آیا از این نظر كه هر پیغمبر، مصلح دین سابق هم هست، از نظر احتیاج به
مصلح- نه از نظر استعداد بشر برای دریافت كامل حقایق لازم از طریق وحی-
مسئله ی خاتمیت چگونه توجیه می شود؟ اینجا باز دو مطلب است. یك مطلب این
است كه در اینكه احتیاج به مصلح و اصلاح همیشه هست و در دین خاتم هم
هست، بحثی نیست. خود امر به معروف و نهی از منكر اصلاح است. ائمه فرموده اند:
وَ اِنَّ لَنا فِی كُلِّ خَلَفٍ عُدولاً یَنْفونَ عَنّا تَحْریفَ الْغالینَ وَ انْتِحالَ الْمُبْطِلین در هر زمانی، در
هر عصری افرادی هستند كه تحریف غلوكنندگان و نسبتهای دروغ مردمی را كه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 247
هدفشان خراب كردن دین است اصلاح می كنند. در اینكه احتیاج به اصلاح و مصلح
هست، بحثی نیست ولی تفاوت در این جهت است كه در زمان شرایع سابق، مردم
این مقدار قابلیت و استعداد را نداشته اند كه افرادی از میان آنها بتوانند جلو
تحریفات را بگیرند و با تحریفات مبارزه كنند؛ باید پیغمبری با مأموریت الهی
می آمد و این كار را انجام می داد. از مختصات دوره ی خاتمیت، قوّه ی اصلاح و وجود
مصلحین است كه می توانند اصلاح كنند، علاوه بر اینكه مطابق عقیده ی ما شیعیان
یك ذخیره ی اصلاحی هم وجود دارد كه حضرت حجة بن الحسن است و او هم
احتیاجی نیست كه به عنوان پیغمبر اصلاح كند بلكه به عنوان امام اصلاح می كند.
امام یعنی كسی كه تعلیمات و حقایق اسلامی را از طریق وراثت، خوب می داند؛
یعنی پیغمبر آنچه را می دانسته است به امیرالمؤمنین گفته است، خالص اسلام در
دست حضرت امیر بوده و بعد از او به دست ائمه ی ما رسیده است. احتیاجی به وحی
جدید نیست، امام همان چیزی را كه از طریق وحی به پیغمبر رسیده است بیان
می كند.