در
کتابخانه
بازدید : 519933تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه: اسلام و مقتضیات زمان
Collapse اسلام و نیازهای زمان (1) اسلام و نیازهای زمان (1)
Expand علت تغییر مقتضیات زمانهاعلت تغییر مقتضیات زمانها
Expand دو نوع تغییر در زمان دو نوع تغییر در زمان
Expand جامعه ی در حال رشدجامعه ی در حال رشد
Expand افراط و تفریطهاافراط و تفریطها
Expand راه میانه راه میانه
Expand عقل و راه اعتدال عقل و راه اعتدال
Expand خوارج خوارج
Expand عوامل تصفیه تفكر اسلامی عوامل تصفیه تفكر اسلامی
Expand اخباریگری اخباریگری
Expand مشروطیّت مشروطیّت
Expand شئون پیامبر صلی الله علیه و آله: رسالت، قضاوت، حكومت شئون پیامبر صلی الله علیه و آله: رسالت، قضاوت، حكومت
Expand مقتضیات زمان (1) مقتضیات زمان (1)
Expand مقتضیات زمان (2) مقتضیات زمان (2)
Expand تغییرات زمان در تاریخ اسلام تغییرات زمان در تاریخ اسلام
Expand اجتهاد و تفقّه در دین اجتهاد و تفقّه در دین
Expand قاعده ی ملازمه قاعده ی ملازمه
Expand علی علیه السلام شخصیت همیشه تابان علی علیه السلام شخصیت همیشه تابان
Expand نسبیّت آداب نسبیّت آداب
Expand عبادت و پرستش، نیاز ثابت انسان عبادت و پرستش، نیاز ثابت انسان
Expand نظریه ی نسبیّت عدالت نظریه ی نسبیّت عدالت
Collapse ردّ نظریه ی نسبیّت عدالت ردّ نظریه ی نسبیّت عدالت
Expand بررسی نظریه ی نسبیّت اخلاق بررسی نظریه ی نسبیّت اخلاق
Expand مسئله ی نسخ و خاتمیت مسئله ی نسخ و خاتمیت
Expand خاتمیت خاتمیت
Expand وجدان و مسئله ی نسبیت اخلاق وجدان و مسئله ی نسبیت اخلاق
Expand جبر زمان و مسئله ی عدالت جبر زمان و مسئله ی عدالت
Expand اسلام و نیازهای زمان (2) اسلام و نیازهای زمان (2)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
گاهی مسائلی پیش می آید كه حل كردن آنها از نظر فلسفه های دیگران مشكل است. مثلاً من از شما می پرسم: آیا هر نسلی نسبت به نسل آینده، تكلیف و مسئولیتی دارد یا نه؟ ما الآن نسلی هستیم موجود. نسلی در آینده می خواهد به وجود بیاید و تا این ساعت به وجود نیامده است. آیا ما در مقابل آنها مسئولیت داریم یا نه؟ اگر بگویید مسئولیت داریم معنایش این است كه آیندگان بر ما حق دارند. آیندگانی كه نیامده و هنوز وجود پیدا نكرده اند، بر ما كه الآن موجود هستیم حقی دارند. اگر بگویید نه، هیچ حقی ندارند، پس این حرفی كه امروز تمام مردم دنیا می زنند كه ما مسئول نسلهای آینده هستیم یعنی چه؟ اصلاً معنای این حرف چیست؟ من از كسانی كه می خواهند حقوق را با غیر مكتب الهی توجیه كنند، می پرسم اصلاً این حرفهایشان چه معنی می دهد كه می گویند ما مسئول نسل آینده هستیم؟ نسل آینده به گردن ما حق دارد یعنی چه؟ او كه هنوز به دنیا نیامده، از كجا این حق را پیدا كرده است؟ منشأ این حرف چیست؟ همه هم قبول دارند كه هر نسلی نسبت به نسلهای آینده اش مسئول است. یك وقت هم كسی اساساً زیر این حرف می زند، می گوید: اصلاً مسئولیت یعنی چه؟ ! ما نسبت به نسل آینده هیچ مسئولیتی نداریم، مانند ابوالعلاء معرّی كه می گوید: اصلاً ما چرا نسل آینده را به وجود می آوریم؟ ! گناه ما این است كه آنها را به وجود می آوریم. می گوید: اصلاً حیات و زندگی لغو است، شر است. بنابراین هركس عملی انجام بدهد كه نسلی به وجود بیاید، نسبت به او مرتكب جنایت شده است. خیام هم تقریباً همین حرف را می زند. خود ابوالعلاء تا زنده بود زن نگرفت و دستور داده بود كه وقتی مرد، روی قبرش این جمله را بنویسند: «هذَا الَّذی جَنی عَلَیْهِ اَبوهُ وَ لَمْ یَجْنِ عَلی اَحَدٍ» یعنی این، كسی است كه پدرش به او جنایت كرد و او را به این دنیا آورد اما او بر احدی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 222
جنایتی نكرده و بچه ای به دنیا نیاورده است. حالا یك كسی این حرف را می زند كه بچه به دنیا آوردن را جنایت می داند. در اینجا دیگر صحبت از اینكه ما مسئول نسل آینده هستیم و یا باید زمینه را برای نسل آینده فراهم كنیم، غلط است. اما كسی كه می گوید ما مسئول نسل آینده هستیم، باید حق نسل آینده بر ما را توضیح بدهد كه این حق چیست؟ .

حقوق از اینجا ناشی می شود كه دنیا خدا دارد و جریانی كه در دنیا هست به سوی یك غایت و هدفی است، یعنی خلقت به سوی هدفی پیش می رود. اگر دنیا دنیای تصادف باشد، همه ی حرفها غلط است. اینها از یك طرف می گویند دنیا دنیای تصادف است، افراد بشر كه به وجود آمده اند با تغییرات تصادفی به وجود آمده اند، و وقتی می پرسیم آیا خلقت و طبیعت رو به یك هدفی جلو می رود؟ می گویند نه، اصلاً هدف یعنی چه؟ ! اساساً علت غایی در دنیا نیست؛ و از طرف دیگر می گویند ما مسئول نسل آینده هستیم، در صورتی كه مسئولیت نسل آینده و این حرفها همه بر این اساس است كه دنیا نظام حكیمانه ای دارد و این خلقت به سوی هدفهایی پیش می رود، به این ترتیب كه چون دنیا به سوی هدفهایی پیش می رود، حق را خود خلقت به وجود آورده است. آنوقت ما در مقابل خلقت مسئولیت داریم.

خلقت به ما می گوید به همان دلیلی كه در تو جهازات تناسلی وجود دارد، به همان دلیل كه در تو رغبت طبیعی [به جنس مخالف ] وجود دارد، تو را ساخته ام برای اینكه نسل آینده به وجود بیاید، یعنی من حقی از نسل آینده بر تو قرار داده ام. و الاّ اگر این مطلب نباشد، پس نسل آینده بر ما حق دارد یعنی چه؟ ! .

تازه من به نسل آینده كاری ندارم، نسل حاضر را در نظر می گیرم. پدر و فرزند كوچكش را در نظر می گیرم. آیا فرزند كوچك بر پدر حق دارد یا نه؟ آیا شما می توانید در دنیا كسی را پیدا كنید كه بگوید این بچه ی كوچك بر این پدر و مادر حقی ندارد؟ بلكه همه می گویند حالا كه این بچه را به وجود آورده ای، مجبوری كه او را بزرگ كنی. پس این بچه حق دارد. بعد این سؤال پیش می آید كه حق این بچه از كجا پیدا شد؟ آیا جز این است كه بگوییم دستگاه خلقت افراد را به هم مربوط كرده و این حقی است كه خداوند عالم در متن خلقت در میان افراد بر عهده ی یكدیگر قرار داده است؟ گویی خدا می گوید به همان دلیلی كه در وجود تو یك عاطفه ی پدری و در وجود همسرت یك عاطفه ی مادری قرار داده ام، یك اولویتی میان شما و این
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 223
فرزند وجود دارد. در نتیجه، این بچه به گردن شما حق دارد. این حق را متن خلقت قرار داده است.

بنابراین اجتماع به طور كلی حق دارد.

اما آن فرضیه ی دیگر كه می گوید اجتماع وجود دارد، فرد وجود ندارد. من فكر می كنم این فرضیه، سخنی است كه اصلاً احتیاج ندارد كه كسی آن را رد كند. اینقدر مهمل و نامربوط است كه قابل بحث نیست. فرد وجود ندارد یعنی چه؟ ! حداكثر این است كه بگوییم اجتماع وجود دارد، اجتماع هم از افراد تركیب شده است. آنوقت آیا می شود گفت فرد اصلاً وجود ندارد و امری است اعتباری؟ اگر فرد امری است اعتباری، پس این مركّب از كجا به وجود آمده است؟ ! در اینجا ما می توانیم مطلبی را كه در این دو سه شب عرض كردیم و یك مطلب علمی بود، پایان بدهیم.

عدالت اگر معنایش توازن باشد، باز از آن معنای «اِعْطاءُ كُلِّ ذی حَقٍّ حَقَّهُ» بیرون نیست. چرا؟ چون هیچ وقت اجتماع متوازن نمی شود به اینكه حقوق افراد پایمال بشود. توازن اجتماع به این است كه حقوق همه ی افراد رعایت بشود، حق اجتماع هم رعایت بشود. از آن فرضیه نیز كه اساساً حقوق افراد بكلی معدوم بشود، هرگز توازن اجتماع به وجود نمی آید. بله، در توازن پیش می آید كه افراد باید حقوق خودشان را فدای اجتماع بكنند، اما این درست نمی شود مگر به اینكه خلقت هدف داشته و حق این فرد در جای دیگر تأمین و تضمین شده باشد. چطور؟ به یك فرد تكلیف كنند برو جهاد كن، برو سربازی كن، برو جان خود را فدا كن. در اینجا حق فرد بكلی فدای اجتماع می شود. روی چه منطقی این فرد این كار را بكند؟ آیا این فرد [نسبت ] به جان خودش حق ندارد یا حق دارد؟ حالا كه حق دارد، چرا خودش را فدای اجتماع كند در صورتی كه بعد از كشته شدن هیچ فایده ای از اجتماع نمی برد؟ می گوییم دنیا و آخرت، موت و حیات، به یكدیگر اتصال و ارتباط دارد. جهاد كردن تو، سربازی كردن تو معنایش این نیست كه حق تو بكلی معدوم می شود، بلكه حق تو در جهان دیگری به شكل دیگری احیا می شود. اگر ارتباط دنیا و آخرت محرز نباشد و اگر پاره ای از حقوق كه قهراً در اجتماع معدوم مطلق می شود (یعنی حقوقی از فرد كه فدای اجتماع می شود) در جای دیگر تأمین نشود، جهاد، سربازی و تكلیف كردن به فداكاری اساساً هیچ پایه ای پیدا نمی كند؛ ظلم است، آنهم ظلم مطلق و علی الاطلاق.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 224
پس بالاخره معلوم شد كه پایه ی عدالت، حقوق واقعی است كه وجود دارد.

عدالت معنایش مساوات- به آن معنی كه آنها گفته اند- نیست. عدالت معنایش موازنه به شكلی كه پای حقوق در كار نباشد نیست، بلكه عدالت بر پایه ی حقوق واقعی و فطری استوار است. فرد حق دارد، اجتماع هم حق دارد. عدالت از اینجا پیدا می شود كه حق هر فردی به او داده شود. عدالت رعایت همین حقوق است.

بنابراین عدالت در تمام زمانها یكی بیشتر نیست و اینكه می گویند عدالت یك امر نسبی است، حرف درستی نیست.

امشب عرایضم را در همین جا خاتمه می دهم.

خدایا ما را به حقایق دین مقدس اسلام آشنا بفرما.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است