در
کتابخانه
بازدید : 519766تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه: اسلام و مقتضیات زمان
Collapse اسلام و نیازهای زمان (1) اسلام و نیازهای زمان (1)
Expand علت تغییر مقتضیات زمانهاعلت تغییر مقتضیات زمانها
Expand دو نوع تغییر در زمان دو نوع تغییر در زمان
Expand جامعه ی در حال رشدجامعه ی در حال رشد
Expand افراط و تفریطهاافراط و تفریطها
Expand راه میانه راه میانه
Expand عقل و راه اعتدال عقل و راه اعتدال
Expand خوارج خوارج
Expand عوامل تصفیه تفكر اسلامی عوامل تصفیه تفكر اسلامی
Expand اخباریگری اخباریگری
Expand مشروطیّت مشروطیّت
Expand شئون پیامبر صلی الله علیه و آله: رسالت، قضاوت، حكومت شئون پیامبر صلی الله علیه و آله: رسالت، قضاوت، حكومت
Expand مقتضیات زمان (1) مقتضیات زمان (1)
Expand مقتضیات زمان (2) مقتضیات زمان (2)
Collapse تغییرات زمان در تاریخ اسلام تغییرات زمان در تاریخ اسلام
Expand اجتهاد و تفقّه در دین اجتهاد و تفقّه در دین
Expand قاعده ی ملازمه قاعده ی ملازمه
Expand علی علیه السلام شخصیت همیشه تابان علی علیه السلام شخصیت همیشه تابان
Expand نسبیّت آداب نسبیّت آداب
Expand عبادت و پرستش، نیاز ثابت انسان عبادت و پرستش، نیاز ثابت انسان
Expand نظریه ی نسبیّت عدالت نظریه ی نسبیّت عدالت
Expand ردّ نظریه ی نسبیّت عدالت ردّ نظریه ی نسبیّت عدالت
Expand بررسی نظریه ی نسبیّت اخلاق بررسی نظریه ی نسبیّت اخلاق
Expand مسئله ی نسخ و خاتمیت مسئله ی نسخ و خاتمیت
Expand خاتمیت خاتمیت
Expand وجدان و مسئله ی نسبیت اخلاق وجدان و مسئله ی نسبیت اخلاق
Expand جبر زمان و مسئله ی عدالت جبر زمان و مسئله ی عدالت
Expand اسلام و نیازهای زمان (2) اسلام و نیازهای زمان (2)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
در كافی است كه روزی سفیان ثوری بر امام صادق وارد می شود. حضرت جامه ی سفید بسیار لطیفی مانند پوست نازك تخم مرغ پوشیده بود. تا چشم سفیان به آن لباس افتاد، به حضرت اعتراض كرد كه شما چرا باید یك چنین لباسی بپوشید؟ ! حضرت فرمود: مگر چه عیبی دارد؟ سفیان گفت: شما مگر باید از اهل دنیا باشید؟ ! حضرت فرمود: اساساً تمام نعمتهای دنیا مال صالحین است نه مال فاسقین. سفیان! یك وقت هست كه بیماری و روی غرض حرف می زنی و یك وقت هست كه اشتباه كرده ای. اگر اشتباه كرده ای باید برایت توضیح بدهم. سفیان برخاست رفت.

بعد عده ای از مقدسها و همفكرها آمدند به حضرت عرض كردند: رفیق ما سفیان نتوانست جواب تو را بدهد ولی ما آمده ایم با شما مباحثه كنیم. ما آن حرفی را كه زدی قبول نداریم. امام فرمود: بسیار خوب، اگر بنا شد با هم مباحثه كنیم، چه اصلی را باید ثابت قرار بدهیم؟ گفتند: قرآن. حضرت فرمود: هیچ چیز بهتر از قرآن نیست اما به شرط اینكه آن را بفهمید. بعد حضرت فرمود: من می دانم عمده حرفی كه در دل دارید مسئله ی سیره ی پیغمبر و صحابه است. چیزی كه در ذهن شما هست این است كه پیغمبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام از این لباسها نمی پوشیدند، تو چرا می پوشی؟ فرمود:

شما این را نمی دانید كه این مسئله مربوط به اسلام نبوده است، مربوط به زمان است.

اگر پیغمبر در زمان من بود مثل من لباس می پوشید، اگر من هم در زمان پیغمبر بودم مثل او لباس می پوشیدم. در این مورد آنچه در اسلام اصالت دارد مواسات است، یعنی مسلمانان باید احساس همدردی كنند. مسلمان باید حقوق واجب مالش را بدهد. این هم باز یك امر ثابت است و در تمام زمانها هست. مسلمان باید اعتمادش به خدا باشد نه به پول. این همان معنای واقعی زهد است.

بعد فرمود: و اما اینكه انسان نوع لباسش را چگونه باید انتخاب كند، این دیگر مسئله ی زمان است. در زمان پیغمبر وضع عمومی مردم بسیار سخت و ناگوار بود. در
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 153
جنگ تبوك سپاه اسلام را جیش العُسرة یعنی سپاه سختی نامیده بودند، برای اینكه این لشكر سی هزار نفری به قدری بی آذوقه بودند كه دلشان ضعف می رفت و برای اینكه این ضعف را برطرف كنند هر سه چهار نفری با یك خرما خودشان را سیر می كردند. در جنگ بدر مسلمین 313 نفر بودند در صورتی كه شمشیرهایشان از 30، 40 عدد تجاوز نمی كرد و فقط سه یا چهار اسب داشتند، در حالی كه عدد دشمن میان 900 و 1000 بود و هر روز چندین شتر برای خوراكشان می كشتند.

اهل صُفّه به قدری فقیر بودند كه ساتری برای نماز خواندن نداشتند مگر یك عدد، و با همان یك عدد به ترتیب نمازشان را می خواندند. وقتی حضرت رسول به خانه ی فاطمه می آید و می بیند پرده ای آویخته است، فوراً برمی گردد. حضرت زهرا حس كرده، فوراً پرده را می كَند و آن دستبند نقره را كه در دست داشت از دست درمی آورد و خدمت حضرت می برد كه آن را به فقرا انفاق كند. این، اصل مواسات است. در آن زمان مواسات ایجاب می كرده كه حتی یك پرده هم در خانه ی شخص پیدا نشود. اما اكنون در عصر ما، عصری كه بزرگترین امپراطوری دنیا تشكیل شده است، زندگی مردم عوض شده است ولی باز من باید از حد معتدل خارج نشوم.

لباسی كه من می پوشم لباس معتدل امروز است. در اسلام پارچه اصالت ندارد كه حتماً باید یك نوع لباس بپوشند، بلكه اسلام اصولی دارد كه طبق آن باید لباس بپوشند. آن اصول، ثابت است؛ اصولی است كه وظیفه ی انسان را به حسب زمان تغییر می دهد. اگر چیزی در نظر اسلام اصالت داشته باشد، دیگر تغییرپذیر نیست. اما چیزی كه اسلام روی آن مهر نزده است، به عنوان لباس است، شكل اجرایی برای چیزی است كه مهر به آن زده است.

پس اینجا زمان، تكلیف را عوض می كند. اگر این جور نبود، اگر این مسائل جزئی اصالت می داشت، محال و ممتنع بود كه علی بن ابیطالب یك جور عمل كند و یكی از ائمه جور دیگر. عبادت خدا اصالت دارد، خوف خدا اصالت دارد، مواسات و رسیدگی به فقرا اصالت دارد. همان كاری را كه علی بن ابیطالب كرده، حضرت سجاد هم كرده. علی بن ابیطالب از شب تا صبح مشغول به عبادت می شود، بعضی از شبها هزار ركعت نماز خوانده است. حضرت سجاد هم همین طور. حضرت امیر شبانه به سرپرستی فقرا رفته است و حضرت سجاد هم رفته است، امام رضا هم رفته است. همه از فقرا دلجویی كرده اند. اما اینكه خود شخص چگونه لباس بپوشد، این
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 154
دیگر مربوط به زمان است.

مردی است به نام مُعَتِّب كه در خانه ی حضرت صادق علیه السلام سمت خوانسالاری داشته است. می گوید: شبی در دل شب دیدم شخصی از خانه خارج شد. خوب دقت كردم دیدم خود حضرت است و چون اجازه نداشتم، خودم را معرفی نكردم. اما در عین حال گفتم سیاهی امام را تعقیب كنم، نكند دشمن به ایشان صدمه بزند.

همین طور تعقیب می كردم. یك وقت دیدم باری كه به پشت داشت، از شانه ی ایشان افتاد. حضرت در اینجا ذكری گفت. من جلو رفتم و سلام كردم. فرمود: اینجا چه می كنی؟ گفتم: چون دیدم از خانه خارج شدید، نخواستم شما را تنها بگذارم. بعد آن آذوقه را جمع كردم و در میان انبان گذاشتم. گفتم: آقا بگذارید من به دوش بگیرم.

فرمود: آیا در قیامت تو می توانی بار مرا به دوش بكشی؟ ! حركت كردیم تا رسیدیم به ظلّ بنی ساعده كه معلوم بود مسكن فقراست. دیدم حضرت آن نانها را مخفیانه میان آنان تقسیم كرد. من عرض كردم: آیا اینها شیعه هستند؟ فرمود: نه. گفتم: با وجود اینكه شیعه نیستند، شما به اینها رسیدگی می كنید؟ فرمود: اگر شیعه می بودند نمك هم برایشان می آوردم. این دیگر زمان امام صادق و زمان حضرت امیر ندارد.

این، مواسات است و در همه ی زمانها یك جور است.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است