ما اسم این نوع تصرفات و رعایت مقتضیات زمان را افراطكاری یا به عبارت دیگر
جهالت می گذاریم، چون این ناشی از حساب نكردن است، ناشی از این است كه
حساب ناقص است.
حبیب بورقیبه- كه نمی دانم این شخص چه موجودی است! - هرسال یك بار
علیه روزه قیام می كند می گوید: مردم روزه نگیرند برای اینكه از نیروی كار كارگر
كاسته می شود. البته به این موضوع جنبه ی اسلامی هم می دهد به این عنوان كه اسلام
به كار اهیمت می دهد، كار در اسلام محترم است پس روزه نگیرید برای اینكه باید
كار بكنید؛ وقتی كه بشر باید كار بكند پس هر چیزی كه از نیروی كار می كاهد
خوب نیست. نقطه ی مقابل این سخن این است: هرچیز كه نیروی كار را تقویت می كند
خوب است. مثلاً اگر فرض كنیم ویسكی و شراب نیروی كار را اضافه می كند، پس
كارگرها نباید روزه بگیرند و باید روزی یك بطری ویسكی بیاشامند تا كار بكنند.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 65
ولید بن عبد الملك و یا ولید بن یزید بن عبد الملك یك روز صبح كه هنوز مستی از
كلّه اش نپریده بود، به مسجد رفت برای امامت جماعت. بجای دو ركعت نماز صبح
چهار ركعت خواند. مؤمنین هم چاره ای نداشتند، تبعیت كردند. بعد كه نمازش تمام
شد رویش را برگرداند، گفت: من امروز خیلی نشئه ام، اگر می خواهید برایتان بیشتر
نماز بخوانم.
اشتباه حبیب بورقیبه از كجاست؟ این آدم خیال كرده است كه انسان یعنی
ماشین، انسان جز این نیست كه باید مانند یك ماشین دائماً كار تحویل بدهد، از
ماشین هرچه بیشتر بتوان كار گرفت بهتر است، انسان یعنی یك حیوان باركش و
باربر، كاری غیر از باركشی ندارد، پس هرچه بیشتر بشود از انسان باركشی كرد بهتر
است. چون روزه به قول او از نیروی كار می كاهد، پس روزه نباید گرفت.
اولاً این آدم حساب نكرده است آن اشخاصی كه روزه گرفتند ولی روزه ی واقعی،
در همان حالی كه روزه گرفتند نیروی كارشان ده برابر روزه خورها بود. از نیروی
روحی بشر غافل است. هركدام از ما در شرایطی كه الآن داریم و برنامه ی زندگی
خودمان قرار داده ایم كه مثلاً باید فلان مقدار نان بخوریم یا فلان مقدار غذاهای
دیگر بخوریم، اگر یك شبانه روز این برنامه بهم بخورد دیگر قدرت راه رفتن نداریم
و خیلی به زحمت راه می رویم. ولی آیا قانون قطعی و غیرقابل تخلف زندگی بشر
همین است؟ نه. ما الآن با این برنامه كه زندگی می كنیم، این مقدار اسیر غذا و این
شكم هستیم. بشر اگر برنامه ی زندگیش را عوض كند ممكن است طوری بشود كه
نصف این غذا را بخورد و دو برابر این نیرو را به دست بیاورد. ممكن است انسان در
شبانه روز دوتا مغز بادام بخورد و به اندازه ی انسانی كه روزی یك كیلو غذا می خورد
نیرو داشته باشد. بشر اگر برگردد و مسیرش را عوض كند، حالت دیگری پیدا
می كند و برنامه بكلی عوض می شود.
چندی پیش- لابد در روزنامه خواندید- تمام خبرگزاری ها گزارش دادند كه
یك بودایی ریاضت كش دوازده سال تمام یكسره روی پای خودش ایستاد و
نخوابید و ننشست. بعد از دوازده سال كه ریاضتش تمام شد و به قول خودش
روحش پاك شد، آمد نشست. جشن بزرگی برایش برپا كردند و اطبا كه برای معاینه ی
او آمده بودند دیدند سالم سالم است. این نشان می دهد كه قانون زندگی بشر با تغییر
دادن شرایط، شكل دیگری پیدا می كند. البته من حالات استثنایی اش را عرض
مجموعه آثار شهید مطهری . ج21، ص: 66
كردم. اینها را شاهد می آورم كه در بشر چه نیروهایی ذخیره است و بشر چقدر
تغییرپذیر است.