در
کتابخانه
بازدید : 279126تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
نقش بانوان در تاریخ معاصر ایران
مقدمه ی انجمن اسلامی پزشكان بر چاپ اول
مقدمه ی انجمن اسلامی پزشكان بر چاپ دوم
مقدمه ی مؤلف
مقدمه
بخش اول: تاریخچه ی حجاب
Expand بخش دوم: علت پیدا شدن حجاب بخش دوم: علت پیدا شدن حجاب
Expand بخش سوم: فلسفه ی پوشش در اسلام بخش سوم: فلسفه ی پوشش در اسلام
Collapse بخش چهارم: ایرادها و اشكالها: حجاب و منطق بخش چهارم: ایرادها و اشكالها: حجاب و منطق
Expand بخش پنجم: حجاب اسلامی بخش پنجم: حجاب اسلامی
Expand شركت زن در مجامع شركت زن در مجامع
نه حبس و نه اختلاط
Expand فتواهافتواها
كتمان یا اظهار؟
دو مسأله ی دیگر
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
یك ایراد دیگر كه بر حجاب گرفته اند این است كه ایجاد حریم میان زن و مرد بر اشتیاقها و التهابها می افزاید و طبق اصل «اَلْاِنْسانُ حَریصٌ عَلی ما مُنِعَ مِنْهُ» حرص و ولع نسبت به اعمال جنسی را در زن و مرد بیشتر می كند. به علاوه، سركوب كردن غرایز موجب انواع اختلالهای روانی و بیماریهای روحی می گردد.

در روانشناسی جدید و مخصوصاً در مكتب روانكاوی فروید روی محرومیتها و ناكامیها بسیار تكیه شده است. فروید می گوید ناكامیها معلول قیود اجتماعی است، و پیشنهاد می كند كه تا ممكن است باید غریزه را آزاد گذاشت تا ناكامی و عوارض ناشی از آن پیش نیاید.

برتراند راسل در صفحه 69 و 70 (ترجمه ی فارسی) كتاب جهانی كه من می شناسم می گوید:

«اثر معمولی تحریم، عبارت از تحریك حس كنجكاوی عمومی است. و این تأثیر، هم در مورد ادبیات مستهجن و هم در موارد دیگر مصداق پیدا می كند. . . اكنون برای اثر تحریم مثالی می زنم: فیلسوف یونانی «امپدكل» جویدن برگهای شجرة الغار را خیلی شرم آور و زشت می پنداشت. او همیشه جزع و فزع می كرد از اینكه باید ده
مجموعه آثار شهید مطهری . ج19، ص: 456
هزار سال به علت جویدن برگ درخت غار در ظلمات خارجی (دوزخ) به سر برد.

هیچ وقت مرا از جویدن برگ غار نهی نكرده اند و من هم تاكنون برگ چنین درختی را نجویده ام ولی به «امپد كل» تلقین شده بود كه نباید این كار را بكند و او هم برگ درخت غار را جوید. » .

سپس در جواب این سؤال كه «آیا شما عقیده دارید انتشار موضوعهای منافی عفّت علاقه ی مردم را به آنها زیاد نمی كند؟ » جواب می دهد:

«علاقه ی مردم نسبت بدانها نقصان می یابد. فرض كنید چاپ و انتشار كارت پستال های منافی عفت مجاز و آزاد گردد. اگر چنین چیزی بشود این اوراق برای مدت یك سال یا دو سال مورد استقبال واقع شده سپس مردم از آن خسته می شوند و دیگر كسی حتی به آنها نگاه هم نخواهد كرد. » .

پاسخ این ایراد این است كه درست است كه ناكامی، بالخصوص ناكامی جنسی، عوارض وخیم و ناگواری دارد و مبارزه با اقتضای غرایز در حدودی كه مورد نیاز طبیعت است غلط است، ولی برداشتن قیود اجتماعی مشكل را حل نمی كند بلكه بر آن می افزاید.

در مورد غریزه ی جنسی و برخی غرایز دیگر برداشتن قیود، عشق به مفهوم واقعی را می میراند ولی طبیعت را هرزه و بی بند و بار می كند. در این مورد هرچه عرضه بیشتر گردد هوس و میل به تنوع افزایش می یابد.

اینكه راسل می گوید: «اگر پخش عكسهای منافی عفت مجاز بشود پس از مدتی مردم خسته خواهند شد و نگاه نخواهند كرد» درباره ی یك عكس بالخصوص و یك نوع بی عفتی بالخصوص صادق است، ولی در مورد مطلق بی عفتی ها صادق نیست یعنی از یك نوع خاص بی عفتی خستگی پیدا می شود ولی نه بدین معنی كه تمایل به عفاف جانشین آن شود بلكه بدین معنی كه آتش و عطش روحی زبانه می كشد و نوعی دیگر را تقاضا می كند؛ و این تقاضاها هرگز تمام شدنی نیست.

خود راسل در كتاب زناشویی و اخلاق اعتراف می كند كه عطش روحی در مسائل جنسی غیر از حرارت جسمی است. آنچه با ارضاء تسكین می یابد حرارت جسمی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج19، ص: 457
است نه عطش روحی.

بدین نكته باید توجه كرد كه آزادی در مسائل جنسی سبب شعله ور شدن شهوات به صورت حرص و آز می گردد، از نوع حرص و آزهایی كه در صاحبان حرمسراهای رومی و ایرانی و عرب سراغ داریم. ولی ممنوعیت و حریم، نیروی عشق و تغزّل و تخیّل را به صورت یك احساس عالی و رقیق و لطیف و انسانی تحریك می كند و رشد می دهد و تنها در این هنگام است كه مبدأ و منشأ خلق هنرها و ابداعها و فلسفه ها می گردد.

میان آنچه «عشق» نامیده می شود و به قول ابن سینا «عشق عفیف» و آنچه به صورت هوس و حرص و آز و حس تملك در می آید- با اینكه هر دو روحی و پایان ناپذیر است- تفاوت بسیار است. عشق، عمیق و متمركزكننده ی نیروها و یگانه پرست است و اما هوس، سطحی و پخش كننده ی نیرو و متمایل به تنوع و هرزه صفت است.

حاجتهای طبیعی بر دو قسم است. یك نوع حاجتهای محدود و سطحی است؛ مثل خوردن، خوابیدن. در این نوع از حاجتها همینكه ظرفیت غریزه اشباع و حاجت جسمانی مرتفع گردد، رغبت انسان هم از بین می رود و حتی ممكن است به تنفر و انزجار مبدل گردد. ولی یك نوع دیگر از نیازهای طبیعی، عمیق و دریاصفت و هیجان پذیر است مانند پول پرستی و جاه طلبی.

غریزه ی جنسی دارای دو جنبه است. از نظر حرارت جسمی از نوع اول است ولی از نظر تمایل روحی دو جنس به یكدیگر چنین نیست. برای روشن شدن، مقایسه ای به عمل می آوریم:

هر جامعه ای از لحاظ خوراك یك مقدار معین تقاضا دارد؛ یعنی اگر كشوری مثلاً بیست میلیون جمعیت داشته باشد مصرف خوراكی آنها معین است كه كمتر از آن نباید باشد و زیادتر هم اگر باشد نمی توانند مصرف كنند. فرضاً اگر گندم زیاد داشته باشند به دریا می ریزند. درباره ی این جامعه اگر بپرسیم مصرف خوراك آن در سال چقدر است، جواب مقدار مشخصی خواهد بود. ولی اگر درباره ی یك جامعه بپرسیم كه از نظر علاقه ی افراد به پول چقدر احتیاج به ثروت هست؟ یعنی چقدر پول لازم دارد تا حس پول پرستی همه ی افراد آن را اشباع كند به طوری كه اگر باز هم بخواهیم به آنها پول بدهیم بگویند دیگر سیر شده ایم، میل نداریم و نمی توانیم بگیریم، جواب این است كه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج19، ص: 458
این خواست حدی نخواهد داشت.

علم دوستی هم همین حالت را دارد. در حدیثی از پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله آمده است:

«مَنهومانِ لا یَشْبَعانِ طالِبُ عِلْمٍ وَ طالِبُ مالٍ» یعنی دو گرسنه هرگز سیر نمی شوند: یكی جوینده ی علم و دیگر طالب ثروت، هرچه بیشتر به آنها داده شود اشتهاشان تیزتر می گردد.

جاه طلبی بشر هم از همین قبیل است. ظرفیت بشر از نظر جاه طلبی پایان ناپذیر است. هر فردی هر مقام اجتماعی و هر پست عالی را كه به دست آورد باز هم طالب مقام بالاتر است؛ و اساساً هرجا كه پای حس تملك به میان بیاید از پایان پذیری خبری نیست.

غریزه ی جنسی دو جنبه دارد: جنبه ی جسمانی و جنبه ی روحی. از جنبه ی جسمی محدود است. از این نظر یك زن یا دو زن برای اشباع مرد كافی است، ولی از نظر تنوع طلبی و عطش روحی ای كه در این ناحیه ممكن است به وجود آید شكل دیگری دارد.

قبلاً اشاره كردیم كه حالت روحی مربوط به این موضوع دو نوع است: یكی آن است كه به اصطلاح «عشق» نامیده می شود و همان چیزی است كه در میان فلاسفه و مخصوصاً فلاسفه ی الهی مطرح است كه آیا ریشه و هدف عشق واقعی، جسمی و جنسی است و یا ریشه و هدف دیگری دارد كه صد در صد روحی است و یا شقّ سومی در كار است و آن اینكه از لحاظ ریشه جنسی است ولی بعد حالت معنوی پیدا می كند و متوجه هدفهای غیرجنسی می گردد؟ .

این عطش روحی فعلاً محل بحث ما نیست. این نوع از عطش همیشه جنبه ی فردی و شخصی دارد یعنی به موضوع خاص و شخص خاص تعلق می گیرد و رابطه ی او را با غیر او قطع می كند. این نوع از عطش در زمینه ی محدودیتها و محرومیتها به وجود می آید.

نوع دیگر عطش روحی آن است كه به صورت حرص و آز درمی آید كه از شوؤن حس تملك است ویا آمیخته ای است از دو غریزه ی پایان ناپذیر: شهوت جنسی و حس تملك. آن همان است كه در صاحبان حرمسراهای قدیم و در اغلب پولداران و غیرپولداران عصر ما وجود دارد. این نوع از عطش تمایل به تنوع دارد. از یكی سیر می شود و متوجه دیگری می گردد. در عین اینكه دهها نفر در اختیار دارد در بند دهها
مجموعه آثار شهید مطهری . ج19، ص: 459
نفر دیگر است و همین نوع از عطش است كه در زمینه ی بی بند و باری ها و معاشرتهای به اصطلاح آزاد به وجود می آید. این نوع از عطش است كه «هوس» نامیده می شود.

همان طور كه در گذشته گفتیم عشق، عمیق و متمركز كننده ی نیروها و تقویت كننده ی نیروی تخیل و یگانه پرست است و اما هوس، سطحی و پخش كننده ی نیروها و متمایل به تنوع و تفنن و هرزه صفت است.

این نوع از عطش كه «هوس» نامیده می شود ارضاء شدنی نیست. اگر مردی در این مجرا بیفتد، فرضاً حرمسرایی نظیر حرمسرای هارون الرشید و خسروپرویز داشته باشد پر از زیبا رویان كه سالی یك بار به هریك نوبت نرسد، باز اگر بشنود كه در اقصی نقاط جهان یك زیباروی دیگر هست، طالب آن خواهد شد. نمی گوید بس است دیگر سیر شده ام. حالت جهنم را دارد كه هرچه به آن داده شود باز هم به دنبال زیادتر است. خدا در قرآن می فرماید: «یَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ اِمْتَلَأْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِیدٍ» [1](به جهنم می گوییم پرشدی؟ سیر شدی؟ می گوید آیا باز هم هست؟ ) چشم هرگز از دیدن زیبارویان سیر نمی شود و دل هم به دنبال چشم می رود. به قول شاعر:

دل برود چشم چو مایل بود
دست نظر رشته كش دل بود
در این گونه حالات، سیر كردن و ارضاء از راه فراوانی امكان ندارد و اگر كسی بخواهد از این راه وارد شود درست مثل آن است كه بخواهد آتش را با هیزم سیر كند.

به طوركلی در طبیعت انسانی از نظر خواسته های روحی محدودیت در كار نیست.

انسان روحاً طالب بی نهایت آفریده شده است. وقتی هم كه خواسته های روحی در مسیر مادیات قرار گرفت به هیچ حدی متوقف نمی شود، رسیدن به هر مرحله ای میل و طلب مرحله ی دیگر را در او به وجود می آورد.

اشتباه كرده اند كسانی كه طغیان نفس امّاره و احساسات شهوانی را تنها معلول محرومیتها و عقده های ناشی از محرومیتها دانسته اند. همان طور كه محرومیتها سبب طغیان و شعله ور شدن شهوات می گردد، پیروی و اطاعت و تسلیم مطلق نیز سبب طغیان و شعله ور شدن آتش شهوات می گردد. امثال فروید آن طرف سكه را خوانده اند و از این طرف سكه غافل مانده اند.

ناصحان و عارفان ما كاملاً بدین نكته پی برده بودند. در ادبیات فارسی و عربی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج19، ص: 460
زیاد بدین نكته اشاره شده است.

سعدی می گوید:

فرشته خوی شود آدمی ز كم خوردن
وگر خورد چو بهائم بیفتد او چو جماد
مراد هر كه برآری مطیع امر تو گشت
خلاف نفس كه فرمان دهد چو یافت مراد
بوصیری مصری در قصیده ی معروف «بُرده» كه از شاهكارهای ادبیات اسلامی است و در مدح رسول اكرم صلی الله علیه و آله است و ضمناً پند و اندرزهایی هم دارد می گوید:

اَلنَّفْسُ كَالطَّفْلِ اِنْ تُهمِلْهُ شَبَّ عَلی
حُبِّ الرِّضاعِ وَ اِنْ تَفْطِمْهُ یَنْفَطِمُ
یعنی نفس همچون طفلی است كه به پستان علاقه مند است. اگر او را به حال خود بگذاری با همین میل باقی می ماند و روز به روز ریشه دارتر می شود و اگر او را از شیر بگیری به ترك پستان خو می گیرد. دیگری می گوید:

اَلنَّفْسُ راغِبَةٌ ِ اذا رَغَّبْتَها
وَاِذا تُرَدُّ اِلی قَلیلٍ تَقْنَعُ
یعنی هرچه موجبات رغبت نفس را فراهم كنی بر رغبت می افزاید ولی اگر او را به كم عادت دهی قناعت پیشه می كند.

اشتباه فروید و امثال او در این است كه پنداشته اند تنها راه آرام كردن غرایز ارضاء و اشباع بی حد و حصر آنهاست. اینها فقط متوجه محدودیتها و ممنوعیتها و عواقب سوء آنها شده اند و مدعی هستند كه قید و ممنوعیت، غریزه را عاصی و منحرف و سركش و ناآرام می سازد. طرحشان این است كه برای ایجاد آرامش این غریزه باید به آن آزادی مطلق داد، آنهم بدین معنی كه به زن اجازه ی هر جلوه گری و به مرد اجازه ی هر تماسی داده شود.

اینها چون یك طرف قضیه را خوانده اند توجه نكرده اند كه همان طور كه محدودیت و ممنوعیت، غریزه را سركوب و تولید عقده می كند، رها كردن و تسلیم شدن و در معرض تحریكات و تهییجات درآوردن آن را دیوانه می سازد، و چون این امكان وجود ندارد كه هر خواسته ای برای هر فردی برآورده شود، بلكه امكان ندارد همه ی خواسته های بی پایان یك فرد برآورده شود، غریزه بدتر سركوب می شود و عقده ی روحی به وجود می آید.

به عقیده ی ما برای آرامش غریزه دو چیز لازم است: یكی ارضاء غریزه در حد
مجموعه آثار شهید مطهری . ج19، ص: 461
حاجت طبیعی، و دیگر جلوگیری از تهییج و تحریك آن.

انسان از لحاظ حوائج طبیعی مانند چاه نفت است كه تراكم و تجمع گازهای داخلی آن خطر انفجار را به وجود می آورد. در این صورت باید گاز آن را خارج كرد و به آتش داد ولی این آتش را هرگز با طعمه ی زیاد نمی توان سیر كرد.

اینكه اجتماع به وسائل مختلف سمعی و بصری و لمسی موجبات هیجان غریزه را فراهم كند و آنگاه بخواهد با ارضاء، غریزه ی دیوانه شده را آرام كند میسر نخواهد شد.

هرگز بدین وسیله نمی توان آرامش و رضایت ایجاد كرد، بلكه بر اضطراب و تلاطم و نارضایی غریزه با هزاران عوارض روانی و جنایات ناشی از آن افزوده می شود.

تحریك و تهییج بی حساب غریزه ی جنسی عوارض وخیم دیگری نظیر بلوغهای زودرس و پیری و فرسودگی نیز دارد.

از اینجا معلوم می شود كه عارفان و نكته سنجان ما كه می گویند:

مراد هركه برآری مطیع نفس تو گشت
خلاف نفس كه فرمان دهد چو یافت مراد
با روشن بینی و روشن ضمیری عارفانه ی خود به نكاتی برخورد كرده اند كه این آقایان روانشناس روانكاو كه در عصر علوم نامشان جهان را پر كرده متوجه نشده اند.

اما اینكه می گویند: «اَلْاِنْسانُ حَریصٌ عَلی ما مُنعَ مِنْه» مطلب صحیحی است ولی نیازمند به توضیح است. انسان به چیزی حرص می ورزد كه هم از آن ممنوع شود و هم به سوی آن تحریك شود؛ به اصطلاح تمنای چیزی را در وجود شخصی بیدار كنند و آنگاه او را ممنوع سازند. اما اگر امری اصلاً عرضه نشود یا كمتر عرضه شود، حرص و ولع هم نسبت بدان كمتر خواهد بود.

فروید كه طرفدار سرسخت آزادی غریزه ی جنسی بود، خود متوجه شد كه خطا رفته است، لذا پیشنهاد كرد كه باید آن را از راه خاص خودش به مسیر دیگری منحرف كرد و به مسائل علمی و هنری نظیر نقاشی و غیره منعطف ساخت و به اصطلاح طرفدار تصعید شد؛ زیرا تجربه و آمار نشان داده بود كه با برداشتن قیود اجتماعی، بیماریها و عوارض روانی ناشی از غریزه ی جنسی بیشتر شده است. من نمی دانم آقای فروید كه طرفدار تصعید است از چه راه آن را پیشنهاد می كند. آیا جز از طریق محدود كردن است؟ .

در گذشته افراد بی خبر به دانشجویان بی خبرتر از خود می گفتند انحراف جنسی،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج19، ص: 462
یعنی هم جنس بازی، فقط در میان شرقیها رایج است و علتش هم دسترسی نداشتن به زن بر اثر قیود زیاد و حجاب است. اما طولی نكشید كه معلوم شد رواج این عمل زشت در میان اروپاییها صد درجه بیشتر از شرقیهاست.

ما انكار نمی كنیم كه دسترسی نداشتن به زن موجب انحراف می شود و باید شرایط ازدواج قانونی را سهل كرد، ولی بدون شك آن مقدار كه تبرّج و خودنمایی زن در اجتماع و معاشرتهای آزاد سبب انحراف جنسی می شود به مراتب بیشتر از آن است كه محرومیت و دست نارسی سبب می گردد.

اگر در مشرق زمین محرومیتها باعث انحراف جنسی و همجنس بازی شده است، در اروپا شهوترانیهای زیاد باعث این انحراف گشته است، تا آنجا كه در بعضی كشورها - همان طور كه در روزنامه های خبری خواندیم- رسمی و قانونی شد، و گفته شد چون ملت انگلستان عملاً این كار را پذیرفته است قوه ی مقننه باید از ملت پیروی كند، یعنی نوعی رفراندوم قهری صورت گرفته است. بالاتر اینكه در مجله ای خواندم در بعضی كشورهای اروپایی پسرها رسماً با یكدیگر ازدواج می كنند.

در شرق هم محرومین آن قدر سبب رواج انحراف جنسی نبودند كه صاحبان حرمسراها بودند، و به اصطلاح اعراب این انحراف از «بلاط» ملوك و سلاطین آغاز شده است.
[1] . ق/30
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است