در
کتابخانه
بازدید : 114852تاریخ درج : 1391/03/21
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
1. انسان خلیفه ی خدا در زمین است:

«روزی كه خواست او را بیافریند، اراده ی خویش را به فرشتگان اعلام كرد. آنها گفتند: آیا موجودی می آفرینی كه در زمین تباهی خواهد كرد و خون خواهد ریخت؟ او گفت: من چیزی می دانم كه شما نمی دانید. » [1] «اوست كه شما انسانها را جانشینهای خود در زمین قرار داده تا شما را در مورد سرمایه هایی كه داده است در معرض آزمایش قرار دهد. » [2] 2. ظرفیّت علمی انسان بزرگترین ظرفیّتهایی است كه یك مخلوق ممكن است داشته باشد:

«تمام اسماء را به آدم آموخت (او را به همه ی حقایق آشنا ساخت) ، آنگاه از فرشتگان (موجودات ملكوتی) پرسید: نامهای اینها را بگویید چیست. گفتند: ما جز آنچه تو مستقیما به ما آموخته ای نمی دانیم (آنچه را تو مستقیما به ما نیاموخته باشی ما از راه كسب نتوانیم آموخت) . خدا به آدم گفت: ای آدم! تو به اینها بیاموز و اینها را آگاهی ده. همین كه آدم فرشتگان را آموزانید و آگاهی داد، خدا به فرشتگان گفت: نگفتم كه من از نهانهای آسمانها و زمین آگاهم (می دانم چیزی را كه حتما نمی دانید) و هم می دانم آنچه را شما اظهار می كنید و آنچه را پنهان می دارید؟ » [3] 3. او فطرتی خدا آشنا دارد، به خدای خویش در عمق وجدان خویش آگاهی دارد. همه ی انكارها و تردیدها، بیماریها و انحرافهایی است از سرشت اصلی انسان:

«هنوز كه فرزندان آدم در پشت پدران خویش بوده (و هستند و خواهند بود) خداوند (با زبان آفرینش) آنها را بر وجود خودش گواه گرفت و آنها گواهی دادند. » [4]
مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 269
«چهره ی خود را به سوی دین نگه دار، همان كه سرشت خدایی است و همه ی مردم را بر آن سرشته است. » [5] 4. در سرشت انسان علاوه بر عناصر مادّی كه در جماد و گیاه و حیوان وجود دارد، عنصری ملكوتی و الهی وجود دارد. انسان تركیبی است از طبیعت و ما وراء طبیعت، از مادّه و معنی، از جسم و جان:

«آنكه هر چه را آفرید نیكو آفرید و آفرینش انسان را از گل آغاز كرد، سپس نسل او را از شیره ی كشیده ای كه آبی پست است قرار داد، آنگاه او را بیار است و از روح خویش در او دمید. » [6] 5. آفرینش انسان، آفرینشی حساب شده است، تصادفی نیست. انسان موجودی انتخاب شده و برگزیده است:

«خداوند، آدم را برگزید و توبه اش را پذیرفت و او را هدایت كرد. » [7] 6. او شخصیّتی مستقل و آزاد دارد، امانتدار خداست، رسالت و مسئولیّت دارد، از او خواسته شده است با كار و ابتكار خود زمین را آباد سازد و با انتخاب خود یكی از دو راه سعادت و شقاوت را اختیار كند:

«همانا امانت خویش را بر آسمان و زمین و كوهها عرضه كردیم، همه از پذیرش آن امتناع ورزیدند و از قبول آن ترسیدند، امّا انسان بار امانت را به دوش كشید و آن را پذیرفت. همانا او ستمگر و نادان بود. » [8] «ما انسان را از نطفه ای مركّب و ممزوج آفریدیم تا او را مورد آزمایش قرار دهیم، پس او را شنوا و بینا قرار دادیم، همانا راه را به او نمودیم، او خود یا سپاسگزار است و یا كافر نعمت (یا راه راست را كه نمودیم خواهد رفت و به سعادت خواهد رسید و یا كفران نعمت كرده، منحرف می گردد) . » [9]
مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 270
7. او از یك كرامت ذاتی و شرافت ذاتی برخوردار است، خدا او را بر بسیاری از مخلوقات خویش برتری داده است. او آنگاه خویشتن واقعی خود را درك و احساس می كند كه این كرامت و شرافت را در خود درك كند و خود را برتر از پستیها و دنائتها و اسارتها و شهوترانیها بشمارد:

«همانا ما بنی آدم را كرامت بخشیدیم و آنان را بر صحرا و دریا (خشك و تر) مسلّط كردیم و بر بسیاری از مخلوقات خویش برتری دادیم. » [10] 8. او از وجدانی اخلاقی برخوردار است، به حكم الهامی فطری، زشت و زیبا را درك می كند:

«سوگند به نفس انسان و اعتدال آن، كه ناپاكیها و پاكیها را به او الهام كرد. » [11] 9. او جز با یاد خدا با چیز دیگر آرام نمی گیرد. خواستهای او بی نهایت است، به هر چه برسد از آن سیر و دل زده می شود مگر آنكه به ذات بی حدّ و نهایت (خدا) بپیوندد:

«همانا تنها با یاد او دلها آرام می گیرد. » [12] «ای انسان! تو به سوی پروردگار خویش بسیار كوشنده هستی و عاقبت او را دیدار خواهی كرد. » [13] 10. نعمتهای زمین برای انسان آفریده شده است:

«همانا اوست كه آنچه در زمین است برای شما آفرید. » [14] «آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است مسخّر او قرار داده است (پس او حقّ بهره گیری مشروع از همه ی اینها را دارد) . » [15]
مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 271
11. او را برای این آفرید كه تنها خدای خویش را پرستش كند و فرمان او را بپذیرد. پس او وظیفه اش اطاعت امر خداست:

«همانا جنّ و انس را نیافریدیم مگر برای اینكه مرا پرستش كنند. » [16] 12. او جز در راه پرستش خدای خویش و جز با یاد او خود را نمی یابد، و اگر خدای خویش را فراموش كند خود را فراموش می كند و نمی داند كه كیست و برای چیست و چه باید كند و كجا باید برود:

«همانا از آنان مباشید كه خدا را فراموش كردند و خداوند، خودشان را از یاد خودشان برد. » [17] 13. او همین كه از این جهان برود و پرده ی تن كه حجاب چهره ی جان است دور افكنده شود، بسی حقایق پوشیده كه امروز بر او نهان است بر وی آشكار گردد:

«همانا پرده را كنار زدیم، اكنون دیده ات تیز است. » [18] 14. او تنها برای مسائل مادّی كار نمی كند، یگانه محرّك او حوائج مادّی زندگی نیست. او احیانا برای هدفها و آرمانهایی بس عالی می جنبد و می جوشد. او ممكن است كه از حركت و تلاش خود جز رضای آفریننده، مطلوبی دیگر نداشته باشد:

«ای نفس آرامش یافته! همانا به سوی پروردگارت بازگرد با خشنودی متقابل: تو از او و او از تو خشنود. » [19] «خداوند به مردان و زنان با ایمان باغها وعده كرده است كه در آنها نهرها جاری است، جاویدان در آنجا خواهند بود، و هم مسكنهای پاكیزه، امّا خشنودی خدا از همه ی اینها برتر و بالاتر است. آن است رستگاری بزرگ. » [20]
مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 272
بنابر آنچه گفته شد، از نظر قرآن انسان موجودی است برگزیده از طرف خداوند، خلیفه و جانشین او در زمین، نیمه ملكوتی و نیمه مادّی، دارای فطرتی خدا آشنا، آزاد، مستقل، امانتدار خدا و مسئول خویشتن و جهان، مسلّط بر طبیعت و زمین و آسمان، ملهم به خیر و شرّ، وجودش از ضعف و ناتوانی آغاز می شود و به سوی قوّت و كمال سیر می كند و بالا می رود امّا جز در بارگاه الهی و جز با یاد او آرام نمی گیرد، ظرفیّت علمی و عملی اش نامحدود است، از شرافت و كرامتی ذاتی برخوردار است، احیانا انگیزه هایش هیچ گونه رنگ مادّی و طبیعی ندارد، حقّ بهره گیری مشروع از نعمتهای خدا به او داده شده است ولی در برابر خدای خودش وظیفه دار است.


[1] . بقره/30 [ترجمه آیه به مضمون است ] .
[2] . انعام/165.
[3] . بقره/31- 33.
[4] . اعراف/172.
[5] . روم/43.
[6] . الم- سجده/7- 9.
[7] . طه/121.
[8] . احزاب/72.
[9] . دهر/2 و 3.
[10] . اسراء/70.
[11] . شمس/8 و 9.
[12] . رعد/28.
[13] . انشقاق/6.
[14] . بقره/29.
[15] . جاثیه/13.
[16] . ذاریات/56.
[17] . حشر/19.
[18] . ق/22.
[19] . فجر/27 و 28.
[20] . توبه/72.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است