یك وقت انسان حالت یك خسی و خاشاكی را پیدا می كند كه در سیلی افتاده و این
سیل به هرطرف كه می رود، او را با خودش می برد. شك ندارد كه جامعه حكم یك
سیل را دارد و افراد را با خود از این طرف به آن طرف می كشاند، ولی این جور هم
نیست كه جبر مطلق باشد. محیط و جامعه و اوضاع اجتماعی به طور جبر مطلق بر
انسان حكمفرما نیست؛ یعنی چنین نیست كه انسان نتواند در این سیلْ خودش برای
خودش هیچ گونه تصمیمی بگیرد، جایش را عوض كند و حتی مسیر خود را
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 930
برخلاف مسیر آن انتخاب كند؛ بلكه می تواند در این آبی كه جاری است و خود به
خود افراد را حركت می دهد، سیر را در خلاف جهت مسیر این آب قرار بدهد و
احیانا در سرنوشت این سیل تأثیر ببخشد و آن را در مسیر دیگر بیندازد.
می دانیم كه تعلیمات اسلامی براساس این نظر است و الاّ مسئولیت، تكلیف،
امر به معروف، نهی از منكر، جهاد و امثال اینها اصلاً معنی نداشت، بلكه عقوبت
كردن و پاداش دادن معنی نداشت. اگر بنا باشد انسان مجبور مطلق باشد، هر فرد در
مقابل جامعه مجبور مطلق و دست بسته مطلق باشد، اصلاً خوبی و بدی و قهرا
پاداش و كیفر- چه در دنیا و چه در آخرت- برای انسانها معنی ندارد. تعلیمات
اسلامی بر ضد این [فكر] است.