در
کتابخانه
بازدید : 888434تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Collapse <span class="HFormat">بخش اوّل: بحثهای ایرادشده در جمع دبیران تعلیمات دینی</span>بخش اوّل: بحثهای ایرادشده در جمع دبیران تعلیمات دینی
Expand پرورش عقل پرورش عقل
Expand تربیت عقلانی انسان تربیت عقلانی انسان
Expand پرورش استعدادهاپرورش استعدادها
Expand مسئله عادت مسئله عادت
Expand فعل اخلاقی (1) فعل اخلاقی (1)
Expand فعل اخلاقی (2) فعل اخلاقی (2)
Expand فعل اخلاقی (3) فعل اخلاقی (3)
Expand بررسی نظریه نسبیّت اخلاق بررسی نظریه نسبیّت اخلاق
Expand حدیث علی علیه السلام و نظریه نسبیّت اخلاق حدیث علی علیه السلام و نظریه نسبیّت اخلاق
Expand پیوند عبادت با برنامه های تربیتی پیوند عبادت با برنامه های تربیتی
Expand كرامت نفس در قرآن و حدیث كرامت نفس در قرآن و حدیث
Expand ریشه الهامات اخلاقی ریشه الهامات اخلاقی
Collapse توسعه «خودی» توسعه «خودی»
Expand <span class="HFormat">بخش دوّم: بحثهای انجمن اسلامی پزشكان</span>بخش دوّم: بحثهای انجمن اسلامی پزشكان
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
مولوی یك داستانی آورده است، می گوید: مرد زاهدی بود كه چون انواع اعمال برّ و خیر را انجام داده و فریضه ها را بجا آورده بود و فقط جهاد مانده بود، به عده ای سرباز گفت: اگر جنگ با كفار پیش آمد مرا هم خبر كنید. به او خبر دادند كه فردا
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 843
آماده حركت باش. روزی چادر زده و نشسته بودند كه خبر دادند دشمن حمله كرده است. آنها كه آمادگی سربازی داشتند فورا پریدند روی اسبها و رفتند و جنگیدند، و این آقای زاهد تا زره و شمشیرش را پیدا كرد و ورد و ذكر خواند، جنگ گذشت و تمام شد، و تا به خود جنبید سربازها برگشتند. پرسید: چه شد؟ گفتند: رفتیم، كشتیم، كشته دادیم و برگشتیم. گفت: عجب! پس ما چی؟ ! گفتند: هیچ، كار تمام شد. آخرش كسی دلش به حال او سوخت. یك اسیری را گرفته بودند. گفت: این را می بینی؟ این از آن دشمنهای چنین و چنان است و خیلی از سواران ما را كشته تا اسیر شده و حالا باید كشته شود. تو او را ببر و گردن بزن. اسیر هم دست بسته بود.

مرد زاهد اسیر را برد كه گردن بزند. طول كشید و نیامد. وقتی رفتند، دیدند كه این زاهد افتاده و مرد اسیر هم با همان دستهای بسته روی او افتاده و دارد بیخ گلوی او را می جود و عن قریب است كه شاهرگ او را ببُرد. اسیر را كشتند و مرد زاهد را آوردند درون خیمه و آب به صورتش زدند و به هوش آوردند. قضیه را از او پرسیدند. گفت: وقتی از اینجا رفتیم یكدفعه به صورتم نگاه كرد و یك پِخ كرد، من دیگر چیزی نفهمیدم.
شجاعت را در خلوت شب نمی توان به دست آورد، همان طور كه آثار خلوت شب را در میدان جنگ نمی شود كسب كرد.
یك خصایص اخلاقی هست كه انسان جز در مكتب تشكیل خانواده نمی تواند آنها را كسب كند. [تشكیل خانواده ] یعنی یك نوع علاقه مند شدن به سرنوشت دیگران. تا انسان زن نگیرد و بچه پیدا نكند و آن بچه شدیدا عواطف او را تحریك نكند و مثلاً در مواقعی كه مریض می شود او را به هیجان نیاورد یا مثلاً لبخند بچه در او اثر نگذارد، [علاقه مند شدن به سرنوشت دیگران در او پدید نمی آید. ] با مطالعه كتاب، این امر در او پیدا نمی شود. تجربه نشان داده است كه اخلاقیون و ریاضت كِش ها كه این دوران را نگذرانده اند، تا آخر عمر یك نوع خامی و یك نوع بچگی در آنها وجود داشته است. و یكی از علل اینكه در اسلام ازدواج یك امر مقدس و یك عبادت تلقی شده، همین است در حالی كه از نظر مسیحیت، تجرّد مقدس است و تأهل پلیدی، و كسانی اجازه می گیرند متأهل شوند كه تاب تجرّد را ندارند یعنی اگر مجرّد بمانند فاسد می شوند، و بنابراین از باب دفع افسد به فاسد می گویند باید ازدواج كرد. لذا پاپ از میان مجرّدها انتخاب می شود
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 844
كه در تمام عمر این آلودگی را پیدا نكرده است. در اسلام برخلاف مسیحیت است:

مِنْ اَخْلاقِ الاَْنْبِیاءِ حُبُّ النِّساءِ [1].
پس ازدواج اولین مرحله خروج از خود طبیعی فردی و توسعه پیدا كردن شخصیت انسان است. بعد از ازدواج، وقتی می خواهیم كار كنیم برای منِ تنها نیست؛ آن «من» تبدیل به «ما» می شود به طوری كه انسان آنقدر به سرنوشت خانواده علاقه مند است كه به سرنوشت شخص خودش، و رنج می برد تا آنها در آسایش باشند. این یك درجه از «خود» است. ولی آیا این كافی است كه «خود» انسان تا این مقدار توسعه پیدا كند؟ شك ندارد كه نه. این نسبت به خود فردی طبیعی درجه ای از كمال است، اما اگر به همین جا محدود شود، یعنی این «خود» از منِ فردی توسعه پیدا كند و منِ به علاوه همسر و بچه ها شود و غیر آن نفی گردد، كافی نیست.

[1] - . كافی، ج /5ص 320
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است