در
کتابخانه
بازدید : 884955تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Collapse <span class="HFormat">بخش اوّل: بحثهای ایرادشده در جمع دبیران تعلیمات دینی</span>بخش اوّل: بحثهای ایرادشده در جمع دبیران تعلیمات دینی
Expand پرورش عقل پرورش عقل
Expand تربیت عقلانی انسان تربیت عقلانی انسان
Expand پرورش استعدادهاپرورش استعدادها
Expand مسئله عادت مسئله عادت
Expand فعل اخلاقی (1) فعل اخلاقی (1)
Expand فعل اخلاقی (2) فعل اخلاقی (2)
Expand فعل اخلاقی (3) فعل اخلاقی (3)
Expand بررسی نظریه نسبیّت اخلاق بررسی نظریه نسبیّت اخلاق
Collapse حدیث علی علیه السلام و نظریه نسبیّت اخلاق حدیث علی علیه السلام و نظریه نسبیّت اخلاق
Expand پیوند عبادت با برنامه های تربیتی پیوند عبادت با برنامه های تربیتی
Expand كرامت نفس در قرآن و حدیث كرامت نفس در قرآن و حدیث
Expand ریشه الهامات اخلاقی ریشه الهامات اخلاقی
Expand توسعه «خودی» توسعه «خودی»
Expand <span class="HFormat">بخش دوّم: بحثهای انجمن اسلامی پزشكان</span>بخش دوّم: بحثهای انجمن اسلامی پزشكان
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
مثلاً ما می بینیم در تاریخ اسلام داستان صفیّه دختر عبدالمطّلب به عنوان یك داستان حماسی و قابل تمجید و اینكه از یك زن هاشمی چنین انتظار می رود، نقل شده است. در جنگ خندق كه مسلمین محصور بودند و كفار آنها را محاصره كرده بودند، پیغمبر اكرم زنها را در یك حصار مخصوصی در یك محل معینی قرار داده بود. مردی است به نام حَسّان بن ثابت، شاعر معروف، و به اصطلاح شاعر مُفلِقی است یعنی از شعرای بسیار زبردست است و با زبانش هم خیلی به اسلام خدمت كرده و شاعر مُخَضْرَم هم هست، یعنی هم در دوره جاهلیت شاعر بوده است و هم در دوره اسلام، و او را از شعرای درجه اول عرب می شمارند. او نیز مانند اكثر شعرای دیگر و مانند اكثر كسانی كه شغلشان حرف زدن است و نیرویشان بیشتر در حرف زدن مصرف می شود و قهرا در عمل كوتاه هستند [در عمل ناتوان بود. ] آنجا كه دیگر پای عمل و جنگ به میان آمد، میدان جنگ را رها كرد و رفت در میان زنها مخفی شد. اتفاقا یكی از افراد دشمن آمد و وقتی اطلاع پیدا كرد كه اینجا زنها هستند، به همان دژ زنها حمله كرد. زنها به حسّان گفتند: بلندشو شمشیر را بردار،
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 789
دشمن آمد. ولی او این كار را نكرد، مثل بعضی های دیگر چادر سرش كرد [1]رفت آن عقبها مخفی شد. ولی اینجا دیگر جای این نبود كه زنان شجاعت به خرج ندهند.

صفیّه دختر عبدالمطّلب مردانه آمد جلو، شمشیر را برداشت، زد و آن مرد را از پا درآورد.
یا شجاعت حضرت زهرا و یا شجاعت حضرت زینب. ما می بینیم كه از نظر قوّت و قدرت قلب و حماسه داشتن روح و نترسیدن از كشته شدن، حضرت زینب یك نمونه بسیار عالی اسلامی است و در تاریخ اسلام داستان او به عنوان یك نمونه كامل همیشه نقل شده است. آن چیزی كه برای زن گفته اند كه نسبت به آن باید جبان باشد یعنی عملش جبانانه و محتاطانه باشد، در مورد ترس از جان یا ترس از مال و ثروت نیست، در مورد ترس از عفاف است. آدم شجاع نمی ترسد، می گوید می روم حداكثر كشته می شوم، كشته هم شدم با افتخار است. زن در مورد كشته شدن همین جور باید باشد. ولی در موردی كه عفتش در مقام خطر است یعنی خطرِ این است كه عفتش لكه دار بشود، جای شجاعت نیست، چون شجاعت یعنی فداكاری [و اگر در اینجا شجاعت به خرج بدهد، یعنی ] می روم، بگذار عفتم از بین برود. نه، عفت یك امر شخصی نیست كه به تو بگویند از آن بگذر تا از یك «خودی» گذشته باشی.

عفت یك امری است كه تو امانتدار آن هستی. مثل این است كه فردی كه امین یك شی ء گرانبهایی هست و وظیفه اش این است كه آن شی ء گرانبها را به مقصد برساند، در بین راه شجاعتش گل بكند، به جای اینكه همه كوشش او صرف این باشد كه شی ء گرانبها را به مقصد برساند آن را در معرض خطر قرار بدهد.
یك وقتی آقای همایون [2]مَثَل خوب و آموزنده ای ذكر می كرد. می گفت: چهل پنجاه سال پیش حمّالی را دیدم كه طبَق بزرگی از این جنسهای بار فِتَن عالی- كه در خانواده های سلطنتی یا اعیان و اشراف به ندرت پیدا می شود و جزء نفایس یك مملكت است- روی سرش بود و از خانه ای به خانه دیگر منتقل می كرد. در همین حال بعضی از رنود دیدند فرصت خوبی است برای اینكه او را اذیت كنند. آمدند یك عمل اهانت آمیزی نسبت به او انجام دادند. من دلم ریخت، گفتم الآن این آدم
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 790
عصبانی می شود و برای اینكه از خودش دفاع كند این طبَق بارفتن را می اندازد و همه می شكند. ولی دیدم او تحمل كرد، چون می فهمید چه باری دارد و اینجا جای شجاعت كردن و دفاع نمودن از خود نیست، اینجا جایی است كه باید امانت را به منزل برساند؛ ارزش آن را درك كرد.

[1] - . [اشاره به عكس العمل سران ارتش رضاخان در مقابل اشغال ایران توسط نیروهای متفقین در شهریور 1320 است. ]
[2] - . [از مؤسسین حسینیه ارشاد]
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است