در
کتابخانه
بازدید : 888472تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Collapse <span class="HFormat">بخش اوّل: بحثهای ایرادشده در جمع دبیران تعلیمات دینی</span>بخش اوّل: بحثهای ایرادشده در جمع دبیران تعلیمات دینی
Expand پرورش عقل پرورش عقل
Expand تربیت عقلانی انسان تربیت عقلانی انسان
Expand پرورش استعدادهاپرورش استعدادها
Expand مسئله عادت مسئله عادت
Expand فعل اخلاقی (1) فعل اخلاقی (1)
Expand فعل اخلاقی (2) فعل اخلاقی (2)
Expand فعل اخلاقی (3) فعل اخلاقی (3)
Collapse بررسی نظریه نسبیّت اخلاق بررسی نظریه نسبیّت اخلاق
Expand حدیث علی علیه السلام و نظریه نسبیّت اخلاق حدیث علی علیه السلام و نظریه نسبیّت اخلاق
Expand پیوند عبادت با برنامه های تربیتی پیوند عبادت با برنامه های تربیتی
Expand كرامت نفس در قرآن و حدیث كرامت نفس در قرآن و حدیث
Expand ریشه الهامات اخلاقی ریشه الهامات اخلاقی
Expand توسعه «خودی» توسعه «خودی»
Expand <span class="HFormat">بخش دوّم: بحثهای انجمن اسلامی پزشكان</span>بخش دوّم: بحثهای انجمن اسلامی پزشكان
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
در نظریاتی كه نقل كردیم، از جمله گفتیم برخی معیار اخلاقی بودن یك فعل را محبت دانسته اند؛ اینكه هدف، غیر باشد. اینجا ما دو چیز داریم: یكی خود اخلاق یعنی خلق و خوی و خصلت روحی انسانی كه آن همین غیردوستی و انسان دوستی و علاقه مند به سرنوشت انسانها بودن است. باید بگوییم كه این نسبی نمی شود و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 775
مطلق است. نمی شود این امر برای یك نفر نسبی باشد و برای یك نفر دیگر مطلق.

دوست داشتن انسانها و علاقه مند بودن به سرنوشت آنها كه منشأ خدمت به انسانها می شود، خود امری مطلق است و برای همه كس در همه شرایط و در همه زمانها صادق است. ممكن است بگوییم نه، این هم كلّیت ندارد، زیرا ممكن است یك انسان انسانی باشد موذی، مثلاً انسانی جانی، انسانی قاتل، انسانی مفسد. این انسان را هر مكتبی می گوید باید با او مبارزه كرد و او را از میان برد. پس این هم كلّیت ندارد.
جواب این است كه خیر، كلّیت دارد. [انسان دوستی با مبارزه با انسان مفسد] منافات ندارد و لازمه محبت انسانها [مبارزه نكردن با انسان مفسد نیست. ] اولاً گفتیم انسانها نه انسان بالخصوص. اگر یك كسی برای انسانها یعنی برای جامعه انسانیت مضر است، علاقه و محبت به جامعه انسانیت این طور حكم می كند كه این فرد را از بین ببریم. ثانیا آن كه می گوید علاقه به انسان، مقصودش انسان به عنوان یك حیوان به اصطلاح مستوی القامة و یك سر و دو گوش كه روی دو پای خود راه می رود كه نیست. انسان یعنی انسانیت، یعنی فضایل انسانی، نه این گوشت و پوست. اگر انسان این گوشت و پوست بخواهد باشد هیچ فرقی میان انسان و حیوان نیست، انسان هم حیوانی است كه جانی دارد و می خورد و می خوابد و شهواتی دارد، پس برایش نمی توان ارزش قائل شد. وقتی می گوییم «انسان» ، به اعتبار آن كمالات و اعتبارهای انسانی می گوییم. اگر كسی ضد انسان باشد و در واقع انسان بالقوّه و ضد انسان بالفعل باشد، او انسان شمرده نمی شود.
به هر حال اگر ما پایه اخلاق را دوستی انسانها بدانیم، اخلاق به معنی یك خصلت و خوی امری ثابت است. (فعل اخلاقی را بعد می گویم) . همین طور اگر ما اخلاق را به معنای یك سلسله الهامات وجدانی بدانیم- كه آقای كانت در فلسفه خود آورده و یك سلسله اصول را طرح كرده كه اینها الهاماتی است كه وجدان هر انسان به او الهام می كند- مسلّم آن الهامات یك الهامات كلی و دائم است و در همه زمانها صادق می باشد، زیرا او مطلب را به عنوان [یك امر] كلی در همه زمانها ثابت می داند.
گفتیم راسل و غیره اخلاق را به نحو دیگری تعریف می كنند و می گویند معیار اخلاقی بودن، هماهنگی منافع فرد و مصالح اجتماع است، چون انسان یك موجود
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 776
صددرصد منفعت جوست و او را در غیر طریق منفعت شخصی نمی شود وارد كرد.

حداكثر این است كه اگر انتظار یك كار اخلاقی از وی داشته باشیم كه نفعش به غیر برسد، باید هوشیاری اش را زیاد كنیم و به او تفهیم نماییم كه مصالح خود را با منافع جامعه هماهنگ كند. اخلاق در این نظریه به عنوان یك خصلت مطرح است، خصلتی هوشیارانه كه انسان در همه جا منافع خود را با مصالح جامعه هماهنگ كند. طبق این مكتب نیز اخلاق به عنوان یك خصلت، امری ثابت است نه نسبی.
گفتیم كه مكتب دیگری در باب اخلاق هست و آن مكتب قدماست. آنها در باب اخلاق نظرشان به اصل عدل است بر مبنای روح مجرّد. می گویند خلق خوب عبارت است از اینكه نوعی توازن و تعادل میان جمیع قوا برقرار بشود تحت حكومت مطلق قوّه عاقله، به طوری كه قوا و غرایز حكم رعیّت این یك حاكم را داشته باشند. طبق این مسلك هم معلوم است كه اخلاق امر مطلقی است. اینكه انسان به گونه ای باشد كه تمام قوا و غرایزش در مقابل نیروی عقلش رام باشند، چیزی نیست كه بگوییم در این زمان با زمان دیگر فرق می كند. رام بودن رام بودن است.
همچنین مكتب افلاطونی براساس زیبایی بود و می گفت ریشه اخلاق زیبایی روح است، كه این هم یك امر ثابتی است [و اخلاق از نظر این مكتب یك امر مطلق است. ] البته افلاطون ریشه آن زیبایی را تعادل می دانست.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است