در
کتابخانه
بازدید : 888058تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Collapse <span class="HFormat">بخش اوّل: بحثهای ایرادشده در جمع دبیران تعلیمات دینی</span>بخش اوّل: بحثهای ایرادشده در جمع دبیران تعلیمات دینی
Expand پرورش عقل پرورش عقل
Expand تربیت عقلانی انسان تربیت عقلانی انسان
Expand پرورش استعدادهاپرورش استعدادها
Expand مسئله عادت مسئله عادت
Collapse فعل اخلاقی (1) فعل اخلاقی (1)
Expand فعل اخلاقی (2) فعل اخلاقی (2)
Expand فعل اخلاقی (3) فعل اخلاقی (3)
Expand بررسی نظریه نسبیّت اخلاق بررسی نظریه نسبیّت اخلاق
Expand حدیث علی علیه السلام و نظریه نسبیّت اخلاق حدیث علی علیه السلام و نظریه نسبیّت اخلاق
Expand پیوند عبادت با برنامه های تربیتی پیوند عبادت با برنامه های تربیتی
Expand كرامت نفس در قرآن و حدیث كرامت نفس در قرآن و حدیث
Expand ریشه الهامات اخلاقی ریشه الهامات اخلاقی
Expand توسعه «خودی» توسعه «خودی»
Expand <span class="HFormat">بخش دوّم: بحثهای انجمن اسلامی پزشكان</span>بخش دوّم: بحثهای انجمن اسلامی پزشكان
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
حال بحث مختصری درباره نظریه كانت بكنیم. گفته شد كانت عقیده دارد كه فعل اخلاقی فعلی است كه از هر قید و شرط و غرضی مجرّد و منزّه باشد و هیچ منظوری جز جنبه تكلیفی از انجام آن در كار نباشد و انسان آن را فقط به حكم وظیفه انجام دهد. ولی سؤالی مطرح می شود و آن اینكه آیا اساسا ممكن است انسان كاری را انجام دهد كه از آن هیچ منظوری برای خود نداشته باشد؟ عده ای می گویند چنین چیزی ممكن نیست؛ محال است كه بشر به سوی كاری برود كه از آن به او چیزی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 746
نرسد. اصلاً امكان ندارد كه انسان به سویی برود كه در آن سو كمالش نباشد ولو كمال نسبی. حتی آن آدمی كه بر ضد كمالش رفتار می كند، باز كمالِ یك قوّه اش در آن رفتار هست، و اینكه آن را ضد كمال می گوییم به این دلیل است كه ضد كمال اوست از جنبه دیگری، و الاّ اینكه انسان به سویی برود كه در آن هیچ كمالی برایش نباشد محال است. پس این حرفهایی كه می گویند فعل اخلاقی فعلی است كه در آن هیچ هدفی برای «خود» نباشد و شخص هیچ نفعی برای «خود» نداشته باشد، درست نیست. جواب باید داد كه در اینجا مغالطه ای هست و باید آن را رفع كرد.

یك وقت می گوییم كه هدف انسان از هر كاری نفعی است كه به خودش می رسد، یعنی منظورش نفعی است كه آن نفع برای خودش می باشد. اگر چنین بگوییم می توان جواب داد كه خیر، ممكن است انسان كاری را انجام دهد كه نفعش به خودش نرسد و فقط قصد ایصال نفع به غیر را داشته باشد.
ممكن است جواب داده شود كه من وقتی كاری را انجام می دهم، یا از آن كار لذت می برم یا نمی برم و از اینكه آن كار انجام نشود یا رنج می برم یا نمی برم. اگر از انجام دادن آن لذت نبرم و از انجام ندادن آن نیز رنج نبرم، محال است به طرف آن بروم. اگر علی بن ابی طالب هم در نهایت خلوص، ایصال نفع به غیر می كرد آیا در عمق وجدانش از این كار لذت می بُرد یا نه؟ اگر لذت نمی بُرد و از نكردنش هم رنج نمی برد، محال بود چنین كاری را انجام دهد.
مغالطه اش همین جاست. لذت و رنج منحصر به این نیست كه نفعی به انسان برسد یا ضرری از او دور شود. انسان موجودی است كه از نفع رساندن به غیر هم لذت می برد و می تواند به مقامی برسد كه از نفع رساندن به غیر بیش از آن لذت ببرد كه از نفع رساندن به خود، و از دفع ضرر از دیگران بیش از آن لذت ببرد كه از دفع ضرر از خود. پس ایندو را از هم جدا كنیم. مادّیون اغلب می گویند كه انسان هركاری كه می كند، برای نفع رساندن به خود است. خیر، ممكن است انسان به جایی برسد كه برای نفع رساندن به دیگران كار كند. اما اگر بگویید كه انسان از هر كاری بالاخره لذتی می برد، می گوییم درست است ولی لذت بردن انسان از یك كار منحصر به این نیست كه ناشی از نفع رساندن به خود باشد. این عین كمال انسان است كه از نفع رساندن به غیر، خوش باشد و لذت ببرد.
و آن چیزی هم كه كانت می گوید كه فعل انسان باید غیرمشروط باشد تا
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 747
اخلاقی باشد، اگر مقصودش از غیر مشروط بودن این است كه نفعی به خودش نرسد، می شود قبول داشت. اما اگر مقصودش این است كه از نفع رساندن به غیر هم عاری باشد یعنی مشروط به نفع رساندن به غیر هم نباشد و انسان انجام تكلیف كند بدون آنكه از آن لذت ببرد، چنین چیزی محال است.
پس در واقع این توضیحی بود در اطراف آن نظریه ای كه می گوید: «معیار اخلاق، ایصال نفع به غیر است» و دیگری منكر می شود كه چنین عملی محال است، و همچنین در اطراف نظریه ای كه می گوید «فعل انسان می تواند مطلق باشد» كه ما می گوییم به یك معنا می تواند مطلق باشد و به یك معنا نمی تواند؛ به این معنا می تواند كه از قید نفع خواهی برای خود آزاد باشد، و به این معنا نمی تواند كه از قید نفع خواهی برای دیگری آزاد باشد و انسان از آن لذت نبرد.
همین جا ما آن مسئله وجدان انسانی را هم می توانیم درك كنیم و معنایش را بفهمیم. بعضی قائل به وجدان فطری اخلاقی برای انسان هستند و بعضی دیگر قائل به چنین وجدانی نیستند و می گویند انسان آفریده شده برای اینكه نفع خود را بخواهد.
وجدان اخلاقی به معنای مورد نظر كانت درست نیست، ولی به این معنا كه ذكر شد هیچ محال نیست و بهترین دلیلش وقوع كارهای اخلاقی است كه منظور از آنها نفع رساندن به غیر است و افراد از كار خود لذت هم می برند و از هدف خود شادند.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 748
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است