ابن العفیف می گوید:
تبدی النفار دلالة و هی آنسة
بأحسن معنی الرضا فی صورة الغضب
نظامی می گوید:
چه خوش نازی است ناز خوبرویان
ز دیده رانده را از دیده جویان
این بزرگترین سلاح زن برای مطیع كردن مرد، بلكه برای تكمیل
مرد و بالا بردن او از سطح حیوانیت و شهوانیت به سطح عشق و
انسانیت است.
اروپا زن را خلع سلاح كرد و در نتیجه مرد را تا حیوانیت بلكه
پست تر از حیوانیت، به مرحله ی
بل هم اضلّ سبیلاًآورد. بعد هم افراد
پلیدی مانند فروید پیدا شدند و همه ی تجلیات عالی روحی را از اسافل
اعضا دانستند؛ گل بود به سبزه نیز آراسته شد، اقدامات اجتماعی
اروپا برای پایین آوردن بشر كم بود كه فلسفه هم برایش دانستند.
گاهی فلسفه ی ماركس آمد و گفت: نه تنها مایه ی عیش آدمی شكم است،
مایه ی علم آدمی، وجدان آدمی، فضیلت آدمی، وجدان قضایی آدمی،
وجدان اخلاقی آدمی شكم است. فروید آمد و گفت: خیر اشتباه
كرده ای، خیلی مقام آدمی را بالا برده اید كه به حد شكم رسانده اید،
جلد یازدهم . ج11، ص: 477
مایه ی عیش و علم و وجدان و فهم و كاوش و تحقیق و هنر و زیبایی و
مذهب و همه چیز پایین تر از شكم است. (داستان فلان به ناف
مادرت و مصلحین خیر اندیش. . . )
[1]آقای فروید همان مصلح
خیراندیش بود. اینها با این فكر و این طرز قضاوت درباره ی انسان، با
این فلسفه ی عالی باز دم از حقوق انسانی و حیثیت انسانی و شرافت
انسانی می زنند. شما كه هستی را بر اساس تنازع بقا و انتخاب اصلح
توجیه می كنید و جریان مقدس خلقت را كور و عمیا می دانید، شما
كه بقای كامل را نتیجه ی تغییرات تصادفی می دانید، دیگر حیثیت ذاتی
بشر در قاموس شما چه معنی ای دارد؟ شما را با شرف و حیثیت ذاتی
بشر و تفوق انسانی بشر چه كار؟ آن كسی باید دم از حیثیت ذاتی بشر
بزند كه نغمه ی
لقد كرّمنا بنی آدمنواخته است،
انی جاعل فی الارض خلیفة
می گوید.
از نظر آن كه روح نمی شناسد و دنیا را جز به صورت ماشین
نمی بیند و همه چیز را با ترمودینامیك می خواهد توجیه كند، دیگر
شرافت ذاتی و حیثیت انسانی چه معنی دارد؟
[1] [رجوع شود به یادداشتهای استاد مطهری، ج /6ص 412. ]