در جزوه ی «خداپرستی و افكار روز» می نویسد:
اروپایی به عشق و جمال طور دیگر نظر می كند، چیز دیگر
می خواهد. هنر و موسیقی و نقاشی برای او كمتر تخدیر
اعصاب و تحریك شهوات است تا تهییج احساسات عالیه ی
انسانی و ابتكار انواع مضامین و مظاهر جدید. هنر در آنجا یك
نوع مكتبی برای نشان دادن و شناختن اسرار و استعدادهای
بشری از یك طرف و تربیت او برای مراحل تكاملی توأم با
عمل و حركت از طرف دیگر می باشد، به هیچ وجه جنبه ی
تخدیر اعصاب و افكار و توقف در فعالیت و امید و تخریب
جلد یازدهم . ج11، ص: 451
جسم و جان را كه از ممیزات اصلی هنرهای متداول ماست
ندارد.