در كیهان /55/48 زیر عنوان گفتگو با كیهان با تیتر «انسان
زمینی به صورت موجودی كیهانی در می آید» از دكتر محسن
هشترودی مطالبی نقل كرده است و در مقدمه نوشته است:
هیچ حكمی مطلق نیست، همه ی احكام نسبی است. شاید به شما
گفته باشند كه احكام ریاضی مطلق است، مثلاً معادله ی درجه ی 2
دو جواب دارد. ولی باید این فكر را از سر خود بیرون كنید،
جلد یازدهم . ج11، ص: 296
چرا كه معادله ی درجه 2 تنها دو جواب ندارد و این ثابت می كند
كه حتی احكام ریاضی هم نمی تواند مطلق باشد و قانون
نسبیت شامل همه ی امور می شود.
سپس نوشته بود:
پروفسور هشترودی ریاضی دان پیر ایران با این منطق به جنگ
نامهربانیها می رود، مردم را از تیره ها و ملتهای گوناگون به زیر
پرچم مهرورزیها می خواند، اینكه همه ی مردم همدیگر را برادر و
خواهر بدانند.
خیلی عجیب است! اولاً خود این منطق كه هیچ حكمی مطلق
نیست، مطلق است یا نسبی؟ اینكه همه باید یكدیگر را برادر و
خواهر بدانند، مطلق است یا نسبی؟ اینكه به یكدیگر مهر بورزند
چطور؟ اگر اینها مطلقند پس همه چیز نسبی نیست، اگر نسبی هستند
پس منطق استاد بكلی ارزش خود را از دست می دهد و لازم می آید
كه لااقل یك سلسله خلقیات مطلق داشته باشیم.
می گوید:
استاد دانشگاه تهران كه از پیشرفت تكنیك و دانش و از
استخدامشان در خدمت ظلم و آدم كشی سخت رنج می برد
می گوید: احكام لایتغیر قرون وسطایی در قرن ما در هم
شكسته و اعتبار خود را نه تنها از دست داده، بلكه احكام
جدیدی جای آنها را گرفته كه به هیچ وجه مطلق نیست. . .
حكمت عالیه ی سقراط و اخلاق متعالی كانت با آن همه طنطنه و
دبدبه به عنوان ریا و دروغ و حس اثبات نفس و خود دوستی و
حب ذات تعبیر شده است. اینشتین اعتبار علمی «مطلق بودن
زمان و مكان» را در هم ریخت. . . از سوی دیگر با نظریه ی جنسی
جلد یازدهم . ج11، ص: 297
فروید اعتبار مبانی اخلاقی كه به صورت موهبت مطلقه ی الهی
تلقی می شد از دست رفت. اكنون كه كلیه ی احكام نسبی است
نباید به خاطر اینكه فلانی حكم مورد قبول مرا نمی پذیرد
برادركشی راه بیندازیم. حكمی كه ما قبول می كنیم برای ما
مطلق است ولی این حكم ممكن است برای دیگری مطلق
نباشد. وقتی احكام ریاضی مطلق نیست و همه چیز نسبی
است، عده ای چگونه می توانند با حكم مطلقْ برادركشی و
خواهركشی كنند و از تكنیك در این راه استفاده كنند؟
باید پرسید آیا محكومیت استفاده از تكنیك و استخدام آن در
خدمت ظلم و آدم كشی مطلق است یا نسبی؟ آیا استاد از امری كه به
طور نسبی محكوم است رنج می برد؟ آنچه به طور نسبی محكوم
است، به طور نسبی قابل تأیید است.
ثانیاً حكمت عملی سقراط و كانت كه به عنوان ریا و دروغ و
خودنمایی و خود دوستی تعبیر شده است، آیا خود این معانی به طور
مطلق بدند یا به طور نسبی؟ خود استاد این امور را به طور مطلق
محكوم كرده است و الاّ همان طور كه به خاطر احكام نسبی نمی شود
برادركشی كرد، به خاطر احكام نسبی نمی توان حكمی را باطل
ساخت، آنهم باطل مطلق.
ثالثاً مسئله ی نسبی بودن مكان و زمان كه به ماده و وضع متغیر و
روابط متقابل آن مربوط است، قابل مقایسه با اصول اولیه ی تفكر بشر
در مسائل نظری و مسائل عملی نیست. حداكثر در مورد امور مادی
ممكن است كسی ادعا كند كه ماهیت آنها عین مجموع روابط متقابل
آنها با اشیاء دیگر است و در شرایط مختلف یا متغیر، مختلف و متغیر
می شود و البته آن هم در جای خود ثابت می شود كه صحیح نیست.
رابعاً نظریه ی فروید كه همه ی مبانی اخلاقی را از نظر ریشه، جنسی
می داند، یك نظریه ی مطلق است یا نسبی؟ اگر مطلق است پس حكم
مطلق داریم و اگر نسبی است، پس این كه ریشه ی مبانی اخلاقی جنسی
جلد یازدهم . ج11، ص: 298
باشد به طور مطلق صحیح نیست و حال آنكه استاد آن را یك حكم
مطلق تلقی كرده است.
خامساً اینكه می گوید وقتی حتی احكام ریاضی مطلق نیست و
همه چیز نسبی است، عده ای چگونه می توانند با حكم مطلق
برادركشی و خواهركشی كنند؟ جواب این است: به این دلیل می كنند
كه هیچ چیز مطلق نیست، حتی نبایستیِ برادركشی و خواهركشی. از
قضا استفاده كنندگان از تكنیك در عصر حاضر برای برادركشی و
خواهركشی، اعم از شرقی و غربی، كمونیست یا سرمایه دار، پیرو
اصل نسبیت اخلاق اند و عجیب است كه آقای هشترودی می خواهد
با اثبات نسبی بودن اخلاق به اخلاق مطلق برسد و تبلیغ یك نوع
اخلاق بنماید.