در
کتابخانه
بازدید : 52804تاریخ درج : 1391/03/21
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
مفسّران اسلامی كلمه ی «امّی» را سه جور تفسیر كرده اند:

1. درس ناخوانده و ناآشنا به خطّ و نوشته
اكثریّت طرفدار این نظرند و یا لااقل این نظر را ترجیح می دهند. طرفداران این نظر گفته اند این كلمه منسوب به «امّ» است كه به معنی مادر است. امّی یعنی كسی كه به حالت مادرزادی از لحاظ اطّلاع بر خطوط و نوشته ها و معلومات بشری باقی مانده است؛ و یا منسوب به «امّت» است، یعنی كسی كه به عادت اكثریّت مردم است، زیرا اكثریّت توده، خطّ و نوشتن نمی دانستند و عدّه ی كمی می دانستند، همچنانكه «عامی» نیز یعنی كسی كه مانند عامّه ی مردم است و جاهل است [1]. بعضی گفته اند یكی از معانی كلمه ی «امّت» خلقت است و «امّی» یعنی كسی كه بر خلقت و حالت اوّلیّه كه بی سوادی است باقی است و به شعری از «اعشی» استناد شده است [2]، و به هر حال، چه مشتق از «امّ» باشد و چه از «امّت» ، و «امّت» به هر معنی باشد، معنی این كلمه درس ناخوانده است.

2. اهل امّ القری
طرفداران این نظر این كلمه را منسوب به «امّ القری» یعنی مكّه دانسته اند. در سوره ی انعام آیه ی 92 از مكّه به «امّ القری» تعبیر شده است:

وَ لِتُنْذِرَ أُمَّ اَلْقُری وَ مَنْ حَوْلَها. برای اینكه تو به مكّه و آنان كه در اطراف مكّه هستند اعلام خطر كنی.
این احتمال نیز از قدیم الایّام در كتب تفسیر آمده است [3] و در چندین حدیث از
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 230
احادیث شیعه این احتمال تأیید شده است هر چند خود این حدیثها معتبر شناخته نشده است و گفته شده ریشه ی اسرائیلی دارد [4].

این احتمال به ادلّه ای رد شده است [5]:

یكی اینكه كلمه ی «امّ القری» اسم خاص نیست و بر مكّه به عنوان یك صفت عام نه یك اسم خاص اطلاق شده است. امّ القری یعنی مركز قریه ها. هر نقطه ای كه مركز قریه هایی باشد امّ القری خوانده می شود. از آیه ی دیگر از قرآن كه در سوره ی قصص آیه ی 59 آمده است معلوم می شود كه این كلمه عنوان وصفی دارد نه اسمی:

وَ ما كانَ رَبُّكَ مُهْلِكَ اَلْقُری حَتّی یَبْعَثَ فِی أُمِّها رَسُولاً. پروردگار تو چنین نیست كه مردم قریه هایی را هلاك كند مگر آنكه قبلا پیامبری در مركز آن قریه ها بفرستد و حجّت را بر آنها تمام كند.
معلوم می شود در زبان قرآن هر نقطه ای كه مركز یك منطقه باشد امّ القرای آن منطقه است [6].

دیگر اینكه این كلمه در قرآن به كسانی اطلاق شده است كه مكّی نبوده اند. در سوره ی آل عمران آیه ی 20 می فرماید:

وَ قُلْ لِلَّذِینَ أُوتُوا اَلْكِتابَ وَ اَلْأُمِّیِّینَ أَ أَسْلَمْتُمْ. بگو به اهل كتاب و به امّیّین (اعراب غیر یهودی و نصرانی) آیا تسلیم خدا شدید؟
پس معلوم می شود در عرف آن روز و در زمان قرآن به همه ی اعرابی كه پیرو یك كتاب آسمانی نبودند «امّیّین» گفته می شده است.

بالاتر اینكه این كلمه حتّی به عوام یهود كه سواد و معلوماتی نداشتند با اینكه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 231
اهل كتاب شمرده می شدند نیز اطلاق شده است، چنانكه در سوره ی بقره آیه ی 78 می فرماید:

وَ مِنْهُمْ أُمِّیُّونَ لا یَعْلَمُونَ اَلْكِتابَ إِلاّ أَمانِیَّ. بعضی از فرزندان اسرائیل امّی هستند، از كتاب خود اطّلاعی ندارند مگر یك سلسله خیالات و اوهام.
بدیهی است یهودیانی كه قرآن آنان را «امّی» خوانده است، اهل مكّه نبوده اند؛ غالباً ساكن مدینه و اطراف مدینه بوده اند.

سوم اینكه اگر كلمه ای منسوب به امّ القری باشد طبق قاعده ی ادبی باید به جای «امّی» ، «قروی» گفته شود؛ زیرا طبق قاعده ی باب نسبت در علم صرف، در نسبت به مضاف و مضاف الیه، خاصّه آنجا كه مضاف، كلمه ی «اب» یا «ام» یا «ابن» یا «بنت» باشد به مضاف الیه نسبت داده می شود نه به مضاف؛ چنانكه در نسبت به ابو طالب، ابو حنیفه، بنی تمیم طالبی، حنفی، تمیمی گفته می شود.

3. مشركین عرب كه تابع كتاب آسمانی نبودند
این نظریّه نیز از قدیم الایّام میان مفسّران وجود داشته است. در مجمع البیان ذیل آیه ی 20 سوره ی آل عمران كه «امِّیّین» در مقابل «اهل كتاب» قرار گرفته است(وَ قُلْ لِلَّذِینَ أُوتُوا اَلْكِتابَ وَ اَلْأُمِّیِّینَ) ، این نظر را به صحابی و مفسّر بزرگ عبد اللّه بن عبّاس نسبت می دهد و در ذیل آیه ی 78 از سوره ی بقره از ابو عبیده نقل می كند، و از ذیل آیه ی 75 آل عمران بر می آید كه خود طبرسی همین معنی را در مفهوم آن آیه انتخاب كرده است.

زمخشری در كشّاف نیز این آیه و آیه ی 75 آل عمران را همین طور تفسیر كرده است.

فخر رازی این احتمال را در ذیل آیه ی 78 بقره و آیه ی 20 آل عمران نقل می كند.

ولی حقیقت این است كه این معنی، یك معنی جداگانه غیر از معنی اوّل نیست؛ یعنی چنین نیست كه هر مردمی كه پیرو یك كتاب آسمانی نباشند به آنها «امّی» گفته شود هر چند آن مردم تحصیلكرده و باسواد باشند. این كلمه به مشركین عرب از آن جهت اطلاق شده است كه مردمی بی سواد بوده اند. آنچه مناط استعمال این كلمه درباره ی مشركین عرب است ناآشنایی آنها به خواندن و نوشتن بوده نه پیروی نكردن
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 232
آنها از یكی از كتب آسمانی. لهذا آنجا كه این كلمه به صورت جمع آمده و به مشركین عرب اطلاق شده است این احتمال ذكر شده، امّا آنجا كه مفرد آمده است و بر رسول اكرم اطلاق شده است احدی از مفسّران نگفته كه مقصود این است كه آن حضرت پیرو یكی از كتابهای آسمانی نبوده است. در آنجا بیش از دو احتمال به میان نیامده است: یكی ناآشنا بودن آن حضرت با خط، دیگر اهل مكّه بودن؛ و چون احتمال دوم به ادلّه ی قاطعی كه گفتیم مردود است، پس قطعاً آن حضرت از آن جهت «امّی» خوانده شده است كه درس ناخوانده و خط نانوشته بوده است.

در اینجا احتمال چهارمی در مفهوم این كلمه داده می شود و آن این است كه این كلمه به معنی ناآشنایی با متون كتابهای مقدّس باشد. این احتمال همان است كه آقای دكتر سیّد عبد اللّطیف از پیش خود اختراع كرده و احیاناً آن را با معنی سومی كه ذكر كردیم و از مفسّران قدیم نقل كردیم، خلط كرده است. مشار الیه می گوید:

«كلمات «امّی» و «امّیّون» در قرآن در چند جای مختلف به كار رفته است، امّا همیشه و همه جا فقط یك معنی از آن مستفاد می شود. كلمه ی «امّی» در لغت اصلاً به معنی كودك نوزادی است كه از بطن مادر متولّد می شود و با اشاره به همین حالت حیات و زندگی است كه كلمه ی «امّی» را با معنی ضمن آن به معنی كسی كه نمی تواند بخواند و بنویسد تعبیر كرده اند. كلمه ی «امّی» همچنین به معنی كسی است كه در «امّ القری» زندگی می كرده است. امّ القری یعنی مادر شهرها، شهر پایتخت و عمده؛ و این صفتی بود كه اعراب زمان پیغمبر برای شهر مكّه قائل بودند. بنابراین كسی كه اهل مكّه بود «امّی» نیز نامیده می شد.

یك مورد استعمال دیگر كلمه ی «امّی» برای كسی است كه با متنهای قدیم سامی آشنایی نداشته است و از پیروان دیانت یهود یا دین مسیح كه در قرآن به عنوان «اهل الكتاب» نامیده شده اند، نبوده است. در قرآن كلمه ی «امّیّون» برای اعراب پیش از اسلام كه كتاب مقدّسی نداشته اند و پیرو تورات و انجیل هم نبوده اند، به كار رفته است و در مقابل كلمه ی «اهل الكتاب» قرار می گرفته است.

در حالی كه برای كلمه ی «امّی» اینهمه معانی مختلف وجود دارد معلوم نیست چرا مفسّران و مترجمان قرآن، چه مسلمان و چه غیر مسلمان، فقط معنی ابتدایی یعنی نوزاد چشم و گوش بسته را گرفته اند و آن را به بی سواد و جاهل تعبیر كرده اند و در نتیجه اهل مكّه ی پیش از اسلام را نیز امّیّون یا گروهی بی سواد معرّفی كرده اند؟ ! » [7]
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 233
*اوّلاً، از قدیمترین ایّام، مفسّران اسلامی كلمه ی «امّی» و «امّیّون» را سه جور تفسیر كرده اند و لا اقل احتمالات سه گانه ای درباره ی آن ذكر كرده اند. مفسّران اسلامی بر خلاف ادّعای آقای دكتر سیّد عبد اللّطیف فقط به یك معنی نچسبیده اند.

*ثانیاً، هیچ كس نگفته است كه كلمه ی «امّی» به معنی نوزاد چشم و گوش بسته است كه معنی ضمنی آن كسی باشد كه نمی تواند بخواند و بنویسد. این كلمه اساساً در مورد نوزاد به كار نمی رود؛ در مورد بزرگسالی به كار می رود كه از لحاظ فنّ خواندن و نوشتن به حالتی است كه از مادر زاده شده است، به اصطلاح علمای منطق مفهوم «عدم و ملكه» دارد. منطقیّین اسلامی همواره این كلمه را به عنوان یكی از مثالهای عدم و ملكه در كتب منطق ذكر می كرده اند.

*ثالثا، اینكه می گوید یكی از معانی این كلمه این بوده كه با متنهای قدیم سامی آشنایی نداشته باشد، صحیح نیست. آنچه از اقوال قدمای مفسّرین و اهل لغت استفاده می شود این است كه این كلمه در حالت جمع (امّیّین) به مشركین عرب گفته می شده است در مقابل اهل كتاب، به این علّت كه غالباً مشركین عرب بی سواد بودند، و ظاهراً این عنوان تحقیرآمیز را یهودیان و مسیحیان به آنها داده بودند.

ممكن نیست مردمی فقط به خاطر اینكه با زبان و كتاب مخصوصی آشنایی ندارند ولی به زبان خودشان بخوانند و بنویسند به آنها «امّیّین» گفته شود؛ زیرا به هر حال ریشه ی این كلمه بنا بر این تفسیر نیز كلمه ی «امّ» یا «امّت» است و مفهوم باقی بودن به حالت اوّلی و مادرزادی را می رساند.

و امّا علّت اینكه این كلمه از ریشه ی امّ القری شناخته نشده است با اینكه به صورت احتمال همواره آن را ذكر می كرده اند، اشكالات فراوانی است كه در این معنی وجود داشته است و قبلاً بیان شد.

پس تعجّب این دانشمند هندی بیجاست.

مؤیّد این مدّعا این است كه در برخی استعمالات دیگر این كلمه كه در روایات یا تواریخ ضبط شده است مفهومی جز «درس ناخوانده» ندارد. در بحار الانوار جلد 16 چاپ جدید صفحه ی 119 می نویسد از خود پیغمبر اكرم روایت شده است:

نَحنُ اُمَّةٌ اُمِّیَّةٌ لا نَقرَءُ وَ لا نَكتُبُ.

ما قومی امّی هستیم كه نه می خوانیم و نه می نویسیم.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 234
ابن خلّكان در جلد 4 تاریخ خود ذیل احوال محمّد بن عبد الملك معروف به «ابن الزّیات» وزیر معتصم و متوكّل می نویسد:

«وی قبلاً جزء دبیران معتصم خلیفه ی عبّاسی بود و وزارت را احمد بن شاذی بصری به عهده داشت. روزی نامه ای برای معتصم رسید و وزیر آن نامه را برای خلیفه قرائت كرد. در آن نامه كلمه ی «كلاء» آمده بود. معتصم كه از معلومات بهره ای نداشت از وزیر پرسید: كلاء چیست؟ وزیر هم نمی دانست. معتصم گفت: «خلیفة امّیّ و وزیر عامّیّ» یعنی خلیفه ای درس ناخوانده و وزیری جاهل. آنگاه گفت بگویید یكی از دبیران بیاید. ابن الزّیات حاضر بود و آمد. این كلمه را با چند كلمه ی دیگر كه قریب المعنی بودند معنی كرد و تفاوت آنها را گفت. همین امر مقدّمه ی وزارت ابن الزّیات شد. »
معتصم كه به لغت عامّه سخن می گفته است، از كلمه ی «امّی» درس ناخوانده قصد كرده است. نظامی می گوید:

احمد مرسل كه خرد خاك اوست
هر دو جهان بسته ی فتراك اوست
امّی گویا به زبان فصیح
از الف آدم و میم مسیح
همچو الف راست به عهد وفا
اوّل و آخر شده بر انبیا

[1] . مفردات راغب، ذیل كلمه ی «امّ» . و مجمع البیان، ذیل آیه ی 78 بقره.
[2] . مجمع البیان، ذیل آیه ی 78 بقره.
[3] . مجمع البیان، ذیل آیه ی 75 آل عمران و آیه ی 156 اعراف؛ و تفسیر امام فخر رازی، ذیل آیه ی 75 از سوره ی اعراف.
[4] . مجلّه ی آستان قدس، شماره ی 2.
[5] . همان مأخذ.
[6] . در یكی از روایاتی كه وارد شده كلمه ی «امّی» منسوب به امّ القری یعنی مكّه است، تأیید شده كه این كلمه وصف عامّ است نه اسم خاصّ، زیرا می گوید: «و اِنّما سمّی الامّیّ لانّه كان من اهل مكّة و مكّة من امّهات القری» یعنی پیغمبر از آن جهت «امّی» خوانده شده است كه از اهل مكّه است و مكّه یكی از امّ القری هاست.
[7] . نشریّه ی كانون سردفتران، شماره ی آبان ماه 1344، نقل از نشریّه ی آموزش و پرورش شماره ی شهریور 1344.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است